Quantcast
Channel: ایران امروز
Viewing all 37569 articles
Browse latest View live

نرگس محمدی: جامعه مدنی ایران را یاری کنید

$
0
0
نرگس محمدی که اینک دوران محکومیت خود را در زندان می‌گذراند، در آستانه روز جهانی حقوق بشر در نامه‌ای به نهادهای بین‌المللی حقوق بشر و کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل متحد، از آنان خواست تا جامعه مدنی ایران را یاری کنند.نرگس محمدی که اینک دوران محکومیت خود را در زندان می‌گذراند، در آستانه روز جهانی حقوق بشر در نامه‌ای به نهادهای بین‌المللی حقوق بشر و کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل متحد، از آنان خواست تا جامعه مدنی ایران را یاری کنند. خانم محمدی در نامه خود با بیان اینکه راه مصون ماندن جوامع از آفت‌های ضد بشری، تحقق جامعه مدنی به مثابه  بسترساز تحقق حقوق بشر و دموکراسی است، افزوده است: «در شرایطی که کشورهای منطقه با تحرک پر شتاب افراطیون و تروریست‌ها در کام جنگ و خشونت فرو رفته  و راه حل‌های نظامی به بن بست رسیده است، باید توجه داشت که جنگ و تحریم‌هایی که مردم را هدف قرار دهد حقوق بشر را تهدید می‌کند چون جامعه مدنی را ضعیف می‌کند.» به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن نامه نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر به نهادهای بین‌المللی حقوق بشر و کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل متحد که در آذر ماه ۱۳۹۵ نوشته شده، به شرح زیر است: همکاران عزیزم در نهادهای بین‌المللی حقوق بشر و کمیساریای محترم حقوق بشر سازمان ملل متحد با سلام و احترام از زمان نگارش اعلامیه جهانی حقوق بشر تا کنون نسل‌های بی‌شمار، راه‌های بسیار آزموده‌اند. امروزه اندیشمندان و تلاشگران بر این باورند که تحقق حقوق بشر مستلزم تحقق جامعه مدنی است و در این راه به‌طور جدی به گسترش و تعمیق آن می‌پردازند، اما قدرتمندان مستبد و غیر دموکراتیک نیز بیکار ننشسته و با پی بردن به این اصل مهم در پی سرکوب آن بوده و ازهر امکانی بهره می‌گیرند تا مانع تحقق جامعه مدنی واقعی گردند. جامعه مدنی شکل گرفته در سرزمین ما ایران، از جمله جوامع در معرض سرکوب خشونت آمیز حکومت است، هر چند فعالان  جامعه با رفتار مدنی مسالمت‌آمیز در برابر این سرکوب ایستاده‌اند. من عضو کوچکی از این جامعه مدنی هستم که طی پنج سال اخیر به تحمل ۲۲ سال زندان محکوم شده‌ام که 16 سال آن لازم‌الاجرا است و اکنون در حال سپری  کردن دوران محکومیت خود در زندان اوین می‌باشم  و از سال ۱۳۷۱ حداقل در ده نهاد مدنی مستقل به‌عنوان مؤسس یا عضو  فعالیت نموده‌ام که متأسفانه در موج سرکوب جامعه مدنی، همه آنها قلع و قمع شده‌اند. طی سال‌های اخیر نهادهای مدنی مستقل و احزاب شناخته شده‌ای چون انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، کانون مدافعان حقوق بشر، انجمن دفاع از حقوق زندانیان، شورای ملی صلح، کانون نویسندگان، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، نهضت آزادی ایران، ائتلاف ملی-مذهبی، کانون صنفی معلمان، سندیکای کارگران، دفتر تحکیم وحدت (دانشجویان)، سازمان ادوار تحکیم وحدت (فارغ التحصیلان )، کانون فرهنگی زنان، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین زنان و .... علی‌رغم استقبال گسترده مردم تحت فشار طاقت‌فرسای حکومت قرار گرفته و هزینه‌های سنگین پرداخت نموده‌اند و حکومت با راه‌های امنیتی و غیر قانونی مانع تداوم فعالیتشان شده است. در شرایطی که کشورهای منطقه با تحرک پر شتاب افراطیون و تروریست‌ها در کام جنگ و خشونت فرو رفته  و راه حل‌های نظامی به بن بست رسیده است، باید توجه داشت که جنگ و تحریم‌هایی که مردم را هدف قرار دهد حقوق بشر را تهدید می‌کند چون جامعه مدنی را ضعیف می‌کند. شاید شما نیز چون ما بر این باور باشید که راه مصون ماندن جوامع از این آفت‌های ضد بشری، تحقق جامعه مدنی به مثابه  بسترساز تحقق حقوق بشر و دموکراسی است. نظارت نهادهای بین المللی بر لزوم رعایت  حقوق بشر در ایران امری ضروری و لازم است که می‌بایست تداوم یابد اما نباید غافل شد که در کنار آن، وجود رویکرد تضمین حقوق بشر از طریق نهادینه شدن نهادهای مشارکت‌پذیر و مستقل مردمی در جامعه امری بسیار حیاتی است. هم اکنون در زندانی به‌سر می‌برم  که ۳۲ زن در مجموع محکوم به تحمل ۲۳۲ سال زندان شده‌ایم و حداقل ۱۶۹ ماه در سلول‌های بندهای امنیت (اطلاعات، سپاه)  در بازداشت بوده‌ایم و آنچه در این نامه مختصراً عرض کردم نمونه‌ای کوچک از نهادهای سرکوب شده و فعالان زندانی است. به این ترتیب از شما همکاران عزیز و فعالان حقوق بشری بین‌المللی از جمله عفو بین الملل، سازمان دیدبان حقوق بشر، سازمان گزارش‌گران بدون مرز، انجمن جهانی قلم، مؤسسه زنان نوبلیست و همچنین کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد تقاضا دارم تا به بررسی وضعیت نهادهای مدنی در ایران بپرداخته و جامعه مدنی ایران را یاری کنید  و از دولت‌های کشورهای خود و نهادهای بین‌المللی بخواهید که نسبت به سرکوب نهادهای مدنی در ایران و بازداشت و شکنجه فعالان این عرصه سکوت ننمایند و از حکومت ایران بخواهند تا به سرکوب فشار بر نهادهای جامعه مدنی در ایران پایان دهند و قانون اساسی کشور خود را رعایت کنند. در پایان از تلاشها و محبتهای بشر دوستانه تک تک شما عزیزان که پیگیر وضعیت این جانب بوده‌اید صمیمانه سپاسگزارم و همراهی‌تان با مطالبات دموکراتیک مردم سرزمینم را ارج می‌نهم و دست‌های گرم و پر مهرتان را می‌فشارم. نرگس محمدی نائب رییس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر زندان اوین آذر ماه ۱۳۹۵

نگاهی به رابطه سرد‌‌ د‌‌ولت و صد‌‌ا و سیما

$
0
0
نگاهی به رابطه سرد‌‌ د‌‌ولت و صد‌‌ا و سیمااعتماد: سه سال و نیم از عمر د‌‌ولت یازد‌‌هم می‌گذرد‌‌ و به شمارش معكوس پایانش نزد‌‌یك می‌شود‌‌. د‌‌ر این سه سال و نیم اتفاق‌های زیاد‌‌ی رخ د‌‌اد‌‌ه و د‌‌ولت فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشته است، از چالش با نهاد‌‌های مختلف تا متلك گفتن‌ها و انتقاد‌‌هایی كه از پشت تریبون‌ها حواله می‌شد‌‌. د‌‌ر میان این د‌‌عواهای سیاسی اما كشمكش با یك سازمان، از همان روزهای ابتد‌‌ایی تشكیل د‌‌ولت همچنان وجود‌‌ د‌‌اشت تا امروز كه د‌‌ولت وارد‌‌ ماه‌های پایانی كار خود‌‌ می‌شود‌‌. سازمان صد‌‌ا‌و‌سیما نهاد‌‌ی است كه د‌‌ر این سه سال و نیم گذشته هرگز نتوانسته رضایت د‌‌ولت را جلب كند‌‌. حسن روحانی تنها رییس‌جمهوری است كه د‌‌ر د‌‌وران ریاستش بر بالاترین پست اجرایی كشور سه تغییر بزرگ را د‌‌ر مهم‌ترین تریبون تبلیغاتی كشور د‌‌ید‌‌. سه رییس د‌‌ر سه سال و نیم را نمی‌توان ناد‌‌ید‌‌ه گرفت و به راحتی از كنار آن رد‌‌ شد‌‌. د‌‌ر نگاه اول شاید‌‌ بسیاری تصور كنند‌‌ بالاخره د‌‌ر این سیر تغییرات و د‌‌ر یك مرحله‌ای بتوان د‌‌ولت را راضی یافت اما حقیقت امر این است كه هیچ یك از این تغییرات نتوانست نگاه انتقاد‌‌ی د‌‌ولت را نسبت به صد‌‌ا و سیما تغییر د‌‌هد‌‌ و هر روز كشمكش میان آنها بالاتر می‌گرفت. اگرچه نگاه انتقاد‌‌ی به صد‌‌ا و سیما از د‌‌یرباز و از د‌‌وران اصلاحات وجود‌‌ د‌‌اشته است، از همان روزهایی كه علی لاریجانی بر ریاست آن تكیه زد‌‌ه بود‌‌ و ریاست جلسات ستاد‌‌ بحران برای د‌‌ولت اصلاحات را عهد‌‌ه‌د‌‌ار بود‌‌، همان روزهایی كه پخش فیلم كنفرانس برلین صد‌‌ای انتقاد‌‌ اصلاح‌طلبان را بلند‌‌ كرد‌‌. همان روزهایی كه عبد‌‌الرضا رحمانی‌فضلی، قائم‌مقام لاریجانی د‌‌ر صد‌‌ا و سیما بود‌‌. اكنون اما سال‌های زیاد‌‌ی از آن روزها گذشته و همه سرد‌‌ و گرم روزگار را چشید‌‌ه‌اند‌‌. علی لاریجانی ریاست مجلس را عهد‌‌ه‌د‌‌ار شد‌‌ه و رحمانی‌فضلی بالاترین مقام ساختمان فاطمی است. اما هر د‌‌و د‌‌ر یك مساله اشتراك نظر د‌‌ارند‌‌. همان مرد‌‌انی كه روزگاری مهم‌ترین رسانه كشور را اد‌‌اره می‌كرد‌‌ند‌‌ امروز لب به انتقاد‌‌ از این سازمان باز كرد‌‌ه‌اند‌‌. ارد‌‌یبهشت ماه گذشته بود‌‌ كه عملكرد‌‌ صد‌‌ا و سیما د‌‌ر مساله برجام انتقاد‌‌ علی لاریجانی را برانگیخت تا مرد‌‌ی كه روزی د‌‌ر همان پست چالش‌های زیاد‌‌ی برای اصلاح‌طلبان ساخته بود‌‌ امروز از چالش ساختن بر سر موضوع برجام برای د‌‌ولت روحانی انتقاد‌‌ كند‌‌. رحمانی فضلی اما به نظر می‌رسد‌‌ د‌‌یگر امید‌‌ چند‌‌انی به رسانه‌ ملی، ند‌‌ارد‌‌. وزیر كشور حسن روحانی تنها به گفتن یك جمله د‌‌ر مورد‌‌ صد‌‌ا و سیما بسند‌‌ه كرد‌‌ه است اما همین جمله نشان‌های زیاد‌‌ی را با خود‌‌ به همراه د‌‌ارد‌‌. رحمانی فضلی با اشاره به گسترش فضای مجازی و شبكه‌های اجتماعی گفته است كه صد‌‌ا و سیما اثرگذاری خود‌‌ را از د‌‌ست د‌‌اد‌‌ه است. این جمله به خود‌‌ی خود‌‌ می‌تواند‌‌ برای د‌‌ولت خوشایند‌‌ هم باشد‌‌. د‌‌ولتی كه د‌‌ر سه سال و نیم گذشته با وجود‌‌ تغییر سه رییس د‌‌ر صد‌‌ا و سیما هرگز از این نهاد‌‌ رضایت ند‌‌اشته است و بر این باور است كه صد‌‌ا و سیما به د‌‌نبال تضعیف اوست چرا از كم شد‌‌ن اثرگذاری آن خوشحال نباشد‌‌؟ بر كسی پوشید‌‌ه نیست كه حسن روحانی به ویژه د‌‌ر روزهای پیش از انتخابات هفتم اسفند‌‌ تمام قوای خود‌‌ را به كار گرفت تا فضای مجازی با محد‌‌ود‌‌یت رو به رو نشود‌‌. این موضوع د‌‌ر ماجرای تلاش‌ها برای فیلترینگ تلگرام به خوبی هوید‌‌ا شد‌‌. د‌‌ر روزهای پیش از انتخابات فضای مجازی توانست گوی سبقت را از صد‌‌ا و سیما برباید‌‌ كه رای مرد‌‌م تغییر ۷۰ د‌‌رصد‌‌ی مجلس را رقم زد‌‌. از همین روست كه رحمانی فضلی می‌گوید‌‌: سال‌های پیش نسبت به تهد‌‌ید‌‌های ابزاری مثل موبایل و شبكه‌های اجتماعی هشد‌‌ار د‌‌اد‌‌ه شد‌‌، این د‌‌ر حالی است كه باوجود‌‌ رسانه‌های مجازی، صد‌‌اوسیما نیز اثرگذاری‌اش را د‌‌ر جامعه از د‌‌ست‌ د‌‌اد‌‌ه است. نارضایتی ناتمام صد‌‌ا و سیما این نخستین‌بار نیست كه یك مقام د‌‌ولتی با د‌‌لسرد‌‌ی و رویكرد‌‌ انتقاد‌‌ی د‌‌رباره مهم‌ترین رسانه كشور سخن می‌گوید‌‌. از صد‌‌ر تا ذیل د‌‌ولت، از رییس‌جمهور تا وزرا و معاونین صد‌‌ای انتقاد‌‌ از این سازمان بلند‌‌ شد‌‌ه است. این انتقاد‌‌ اما د‌‌ر روزهای پر حرارت مذاكرات و پس از برجام شد‌‌ت بیشتری گرفت، به بیان د‌‌یگر د‌‌قیقا د‌‌ر روزهایی كه اوج حملات صد‌‌ا و سیما به تیم مذاكره‌كنند‌‌ه و مذاكرات بود‌‌. از مستند‌‌های رنگارنگی كه د‌‌ر موسسات نهاد‌‌های خاص تهیه می‌شد‌‌ تا حضور افراد‌‌ی د‌‌ر میزگرد‌‌هایی كه به‌طور كلی چهره تیم مذاكره‌كنند‌‌ه را تخریب می‌كرد‌‌ند‌‌. از همان روزها صد‌‌ای انتقاد‌‌ات بلند‌‌ شد‌‌ اما اقد‌‌ام یك سویه صد‌‌ا و سیما علیه د‌‌ولت با تصویب برجام و پایان مذاكرات پایان نیافت و همچنان اد‌‌امه د‌‌اشت. د‌‌ر طول این سه سال و نیم حسن روحانی بارها از صد‌‌ا و سیما انتقاد‌‌ كرد‌‌ه و گفته است رسانه ملی حاضر نیست خد‌‌مات د‌‌ولت برای مرد‌‌م را تبیین كند‌‌ و د‌‌ولت از لحاظ تبلیغاتی د‌‌ست تنهاست. این حرف را تقریبا بسیاری از چهره‌های د‌‌ولتی نیز بیان كرد‌‌ه‌اند‌‌. از مجید‌‌ انصاری و علی یونسی گرفته تا حسام‌الد‌‌ین آشنا، معصومه ابتكار، مرتضی بانك و محمد‌‌باقر نوبخت كه گفت: از صد‌‌ا و سیما نپرسید‌‌ كه د‌‌ل‌مان خون است. ولی آنچه د‌‌ر حرف‌های همه چهره‌های د‌‌ولتی بیش از هر چیز خود‌‌نمایی می‌كرد‌‌، ترس از ناامید‌‌ شد‌‌ن جامعه بود‌‌، موضوعی كه د‌‌ر این چند‌‌ ماه گذشته بارها نسبت به آن هشد‌‌ار د‌‌اد‌‌ه شد‌‌ه است. به هر حال آنچه مهم است د‌‌ر این سه سال و نیم گذشته نه ضرغامی و نه سرافراز و نه علی عسگری كه ریاستش بر سازمان كمی امید‌‌ها را زند‌‌ه كرد‌‌ه بود‌‌ نتوانسته رضایت د‌‌ولتیان را جلب كند‌‌. روزهای عمر د‌‌ولت به ماه‌های پایانی نزد‌‌یك می‌شود‌‌ و رابطه پاستور و جام جم همچنان سرد‌‌ است و بعید‌‌ به نظر می‌رسد‌‌ كه د‌‌ر این ماه‌های پایانی تنور این رابطه بالاخره گرم شود‌‌.

رشد‌‌‌‌‌ ۳۱ د‌‌‌‌‌رصد‌‌‌‌‌ی وارد‌‌‌‌‌ات ایران از امریکا د‌‌‌‌‌ر مهرماه

$
0
0
رشد‌‌‌‌‌ ۳۱ د‌‌‌‌‌رصد‌‌‌‌‌ی وارد‌‌‌‌‌ات ایران از امریکا د‌‌‌‌‌ر مهرماهصاد‌‌‌‌‌رات امریكا به ایران د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌همین ماه سال جاری میلاد‌‌‌‌‌ی (برابر با مهر ۹۵) با رشد‌‌‌‌‌ ۳۱ د‌‌‌‌‌رصد‌‌‌‌‌ی نسبت به مد‌‌‌‌‌ت مشابه سال قبل به ٦/٣٧ میلیون د‌‌‌‌‌لار رسید‌‌‌‌‌. به گزارش تسنیم، جد‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌ترین آمار منتشر شد‌‌‌‌‌ه از سوی اد‌‌‌‌‌اره آمار امریكا نشان می‌د‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌ مباد‌‌‌‌‌لات تجاری این كشور با ایران د‌‌‌‌‌ر ١٠ ماهه سال جاری میلاد‌‌‌‌‌ی افت ١١ د‌‌‌‌‌رصد‌‌‌‌‌ی د‌‌‌‌‌اشته است. مباد‌‌‌‌‌لات تجاری د‌‌‌‌‌و كشور د‌‌‌‌‌ر ماه‌های ژانویه تا اكتبر سال میلاد‌‌‌‌‌ی گذشته بالغ بر ٩/٢١٣ میلیون د‌‌‌‌‌لار بود‌‌‌‌‌ه كه این رقم د‌‌‌‌‌ر مد‌‌‌‌‌ت مشابه امسال به ١٩٠ میلیون د‌‌‌‌‌لار كاهش یافته است. بر اساس این گزارش، صاد‌‌‌‌‌رات امریكا به ایران د‌‌‌‌‌ر ماه‌های ژانویه تا اكتبر امسال ٤/١٥٢ میلیون د‌‌‌‌‌لار بود‌‌‌‌‌ه است كه این رقم نسبت به مد‌‌‌‌‌ت مشابه سال قبل افت ٢٨ د‌‌‌‌‌رصد‌‌‌‌‌ی د‌‌‌‌‌اشته است. امریكا د‌‌‌‌‌ر ماه‌های ژانویه تا اكتبر ٢٠١٥ بالغ بر ٩/٢١٣ میلیون د‌‌‌‌‌لار كالا به ایران صاد‌‌‌‌‌ر كرد‌‌‌‌‌ه بود‌‌‌‌‌. وارد‌‌‌‌‌ات امریكا از ایران د‌‌‌‌‌ر ١٠ ماهه امسال نیز ٧٦ میلیون د‌‌‌‌‌لار گزارش شد‌‌‌‌‌ه است. د‌‌‌‌‌ر مد‌‌‌‌‌ت مشابه سال قبل وارد‌‌‌‌‌ات امریكا از ایران صفر بود‌‌‌‌‌ه است. د‌‌‌‌‌ولت امریكا بر اساس برنامه جامع اقد‌‌‌‌‌ام مشترك كه از نیمه ژانویه ٢٠١٦ به اجرا گذاشته شد‌‌‌‌‌ه وارد‌‌‌‌‌ات برخی كالاها از جمله فرش، زعفران، پسته و خاویار از ایران را آزاد‌‌‌‌‌ كرد‌‌‌‌‌ه است. طی سال‌های گذشته و د‌‌‌‌‌ر پی تحریم‌های این كشور صاد‌‌‌‌‌رات ایران به امریكا به مرز صفر رسید‌‌‌‌‌ه بود‌‌‌‌‌. بر اساس این گزارش د‌‌‌‌‌ر ماه اكتبر امسال صاد‌‌‌‌‌رات امریكا به ایران با رشد‌‌‌‌‌ ٣١ د‌‌‌‌‌رصد‌‌‌‌‌ی نسبت به مد‌‌‌‌‌ت مشابه سال قبل به ٦/٣٧ میلیون د‌‌‌‌‌لار رسید‌‌‌‌‌ه است.

تکذیب آزادی مقصران سانحه هفت خوان

$
0
0
تکذیب آزادی مقصران سانحه هفت خوانشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ مهر رئیس کمیسیون عالی سوانح راه‌آهن با تکذیب خبر آزادی مقصران سانحه قطار مسافربری سمنان-دامغان با قید وثیقه گفت: بررسی موضوع در مراجع قضائی با جدیت در حال پیگیری است. حسین عاشوری با تاکید براینکه مقصران اصلی سانحه قطار مسافربری در محور سمنان-دامغان آزاد نشده‌اند، افزود: بنابر اطلاعات دریافتی از مدیرکل راه‌آهن شمال شرق، اخبار منتشر شده درباره آزادی مقصران سانحه قطار در محور سمنان-دامغان کذب اعلام شد. او افزود: بنابراعلام قبلی، کمیسیون عالی سوانح راه‌آهن،بالاترین مرجع قانونی درباره اعلام نظر کارشناسی در زمینه حوادث ریلی بوده که بر اساس مستندات موجود، نسبت به بررسی این مساله اقدام و رای خود را صادر کرده است. به گفته رئیس کمیسیون عالی سوانح راه‌آهن، در حال حاضر، مقصران اصلی حادثه در بازداشت به سر می‌برند و رسیدگی قضائی موضوع توسط مراجع ذیربط، با جدیت در دست اقدام است.

فعالیت ۳۲ هزار پلیس میراث فرهنگی

$
0
0
فعالیت ۳۲ هزار پلیس میراث فرهنگیشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ایسنا فرمانده یگان حفاظت سازمان میراث فرهنگی اعلام کرد: هم‌اکنون حدود ۳۲هزار اماکن تاریخی ثبت شده در کشور وجود دارد که یگان حفاظت سازمان میراث فرهنگی در این اماکن حضور فیزیکی کامل دارند. امیر رحمت‌اللهی با بیان اینکه کارکنانی از ۹۰سایت اماکن تاریخی ثبت جهانی کشور در این کارگاه حضور یافته اند افزود: آموزش کارکنان در یگان حفاظت سازمان میراث فرهنگی اهمیت ویژه‌ای دارد چرا که در این یگان کارکنان با مسائل فرهنگی و اجتماعی متعددی روبه رو هستند. او تاکید کرد: یکی از اهداف اصلی دولت، توسعه صنعت گردشگری و توریسم است و کشور ما که از ظرفیت‌ها و جاذبه‌های بسیاری برخوردار است، می‌تواند به موفقیت‌های بزرگی در این حوزه دست پیدا کند. او با اشاره به اینکه صنعت گردشگری تاثیر بسیاری بر توسعه فرهنگی و اقتصادی و همچنین اشتغالزایی و ورود ارز به کشوردارد، تاکید کرد: شرط اساسی توسعه پایدار در صنعت گردشگری امنیت است و حتی کوچکترین بزه‌دیدگی احساس امنیت را مختل می‌کند.

برخورد پلیس با خواننده‌های زیرزمینی

$
0
0
برخورد پلیس با خواننده‌های زیرزمینیشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ تسنیم سخنگوی ناجا با اشاره به مسئولیت وزارت ارشاد برای طراحی‌ساز و کار مناسب به منظور ساماندهی فعالیت خوانندگان گفت: در صورت ارائه گزارش از موضوعات این چنینی، پلیس با حکم قضائی و براساس قانون، برخورد لازم را انجام خواهد داد. سعید منتظرالمهدی با اشاره به وظایف پلیس در برخورد با موسیقی‌های غیرمجاز و خواننده‌های زیرزمینی اظهار کرد: این حوزه در حیطه وظایف وزارت ارشاد است که با طراحی ساز و کارهای مناسب، اجازه ندهد مساله به یک موضوع زیرزمینی تبدیل شود تا همه فعالیت‌ها در مدار خودش انجام شود. او با بیان اینکه وزارت ارشاد درحال انجام وظایف خود در این حوزه است، افزود: به هر حال اگر گزارشی از فعالیت خوانندگان زیرزمینی و در حیطه موسیقی به دست پلیس برسد، پلیس با هماهنگی مراجع قضائی موضوع را پیگیری می‌کند. سخنگوی ناجا گفت: قطعا پلیس در مواجهه با موضوعات این‌چنینی تابع قانون است و در صورت حکم قضائی برخورد لازم و متناسب با قانون را انجام خواهد داد.

تکذیب انتشار پارازیت در شیراز

$
0
0
تکذیب انتشار پارازیت در شیرازشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ مهر معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری فارس گفت: مردم شیراز به شایعه پراکنی فضای مجازی درباره انتشار پارازیت توجه نکنند. ‌هادی پژوهش جهرمی درباره شایعه پراکنی فضای مجازی درباره انتشار پارازیت در شیراز افزود: بحث پارازیت‌ها سال‌های گذشته نیز درباره امواج ماهواره ای مطرح شد و به نظر می‌رسد این بار نیز داستان همان گونه باشد. او تصریح کرد: هیچ دستگاهی وجود ندارد که به صورت سازمان یافته با انتشار پارازیت بخواهد سلامت مردم را به خطر بیندازد تا با امواج دیگری مقابله کند و این موضوع در غرب شیراز و یا سایر نقاط آن صحت ندارد. جهرمی تاکید کرد: نقاط کور تنها نقاط کور است و معنای دیگری ندارد.

ممنوعیت پرواز آسمان در اروپا

$
0
0
ممنوعیت پرواز آسمان در اروپاشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ اتحادیه اروپا هواپیمایی آسمان را از پرواز در حوزه اتحادیه اروپا به واسطه آنچه نگراني‌های ایمنی پرواز خواندند، منع كرد. خبرگزاری رویترز گزارش كرد كه این اقدام اتحادیه اروپا ضربه‌ای به تهران بوده است كه در حال خرید هواپیماهای جدید برای نوسازی ناوگان فرسوده خود بعد از لغو تحریم‌های غرب علیه این كشور است. كمیسیون اروپا روز پنجشنبه در بیانیه‌ای اعلام كرد كه هواپیمایی آسمان به لیست ایمنی پرواز اتحادیه اروپا اضافه شد كه این لیست شامل شركت‌های هواپیمایي‌هایی مي‌شود كه استانداردهای ایمنی بین‌المللی را رعایت نمي‌كنند. این اقدام اتحادیه اروپا در شرایطی صورت گرفته است كه هواپیمایی آسمان در ماه آگوست اعلام کرد این شركت قصد دارد ۲۰ هواپیمای منطقه‌ای از میتسوبیشی ژاپن برای مسیرهای داخلی خریداری كند.

۲قدرت آسیایی در انتظار لغو ویزا با ایران

$
0
0
۲قدرت آسیایی در انتظار لغو ویزا با ایرانشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ پس از لغو رسمی ویزای ایران با كشورهای ارمنستان و گرجستان، اكنون مدیركل بازاریابی و تبلیغات گردشگری از مذاكره با چهار كشور دیگر برای تسهیل و لغو دوجانبه‌ ویزا خبر داده است. علی باقر نعمتي‌زرگران گفت: مذاكره با كشورهای جمهوری آذربایجان، روسیه و هند در حال انجام است. مي‌خواهیم این مذاكرات را با چین نیز آغاز كنیم. البته از گذشته بین دو كشور تفاهم‌هایی شده بود، اما اكنون در پی توسعه آن هستیم. او درباره آخرین وضعیت تسهیل و لغو ویزا با جمهوری آذربایجان كه پیش‌تر اخبار ضد و نقیضی از لغو آن منتشر شده بود، توضیح داد: طبق توافق‌های صورت گرفته قرار شد در مرحله نخست برای اتباع ایرانی ویزای فرودگاهی صادر شود و در فاز بعدی این ویزا لغو شود. هرچند درحال حاضر اتباع جهوری آذربایجان بدون ویزا مي‌توانند به ایران سفر كنند.

تشكیل كمیته چهارم اصلاح‌طلبان

$
0
0
تشكیل كمیته چهارم اصلاح‌طلبانشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان با اشاره به انتخاب كمیته سیاست‌های كلان این شورا در نشست روزیكشنبه آینده، به‌تشریح رویكرد شورای عالی برای تهیه لیست انتخاباتی شوراهای شهر و روستا پرداخت. افشین حبیب‌زاده، با اعلام خبر برگزاری نشست آینده شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان در ابتدای هفته پیش‌رو اعلام كرد: شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان در دوره جدید فعالیت ساختارهای خود را ایجاد كرده است. او با بیان اینكه سه كمیته شورای عالی سیاستگذاری فعالیت خود را آغاز كرده‌اند، خاطرنشان كرد: تنها كمیته چهارم یا كمیته سیاست‌های كلان باقی مانده كه در جلسه آینده كه روز یكشنبه برگزار خواهد شد، وظایف و ساختار آن به تصویب خواهد رسید. عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان یادآور شد: باتوجه به اینكه برای تعیین اسامی كاندیداها نیازمند تنظیم سند شاخص‌های نامزدهای انتخاباتی هستیم، این مساله را دستوركار كمیته سیاست‌ها و راهبردهای این شورا قرار داده‌ایم.

روابط‌ عمومی ارتش: ارتش لیزینگ خودرو ندارد

$
0
0
روابط‌ عمومی ارتش: ارتش لیزینگ خودرو نداردشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ روابط‌ عمومی ارتش با صدور اطلاعیه‌ای اعلام كرد كه ارتش‌ جمهوری اسلامی ایران، شركت لیزینگی خودرو ندارد و شركت‌های لیزینگ خودرو كه به نام ارتش فعالیت مي‌كنند، هیچ‌گونه مجوز یا موافقتی از سوی ارتش دریافت نكرده‌اند. در پی تماس جمعی از كاركنان و مردم و درخواست متقاضیان خرید از شركت‌های لیزینگی خودرویی با فرماندهان و دفاتر ارتباطات مردمی یگان‌های ارتش مبنی بر ثبت‌نام در شركت‌های مذكور، روابط‌ عمومی ارتش اعلام كرد كه ارتش‌جمهوری اسلامی ایران شركت لیزینگی خودرو ندارد و شركت‌های لیزینگ خودرو كه به نام ارتش فعالیت مي‌كنند هیچ‌گونه مجوز یا موافقتی از سوی ارتش دریافت نكرده‌اند. روابط ‌عمومی ارتش همچنین خاطرنشان كرد: ارتش هیچ‌گونه مسئولیتی در قبال ثبت‌نام در شركت‌های لیزینگ خودرو نداشته و هرگونه مسئولیت مستقیما متوجه افراد ثبت‌نام‌كننده خواهد بود.

ایران ۲هزار کودک بیوه دارد

$
0
0
«در حال حاضر ۴۳ هزار ازدواج دختربچه‌های ۱۰ تا ۱۵ ساله در کشور داریم که از این تعداد دو هزار دختربچه و پسربچه از همسر خود جداشده یا بیوه شده‌اند.» شهلا اعزازی، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی روز گذشته در حالی در همایش بررسی ازدواج کودکان این اظهار نظر را انجام داده است که جامعه‌شناسان و روانشناسان بر این باورند که ازدواج در سنین پایین می‌تواند تبعات جبران ناپذیری برای دختران و پسران به دنبال داشته و آنها را با مشکلات عدیده ای رو‌به‌رو کند. شرکت‌کنندگان در نخستین همایش ملی بررسی ازدواج کودکان با اظهار نگرانی در مورد وجود آمار ۱۷ درصدی در زمینه ازدواج کودکان در کشور بر ضرورت اصلاح قوانین در این زمینه تاکید کردند. این همایش از سوی جمعیت امام علی (ع) برگزار شد. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه بر اساس قوانین بین‌المللی، افراد تا ۱۸ سالگی کودک محسوب می‌شوند، اظهار کرد: این به آن معناست که تا ۱۸ سالگی افراد باید تحت پوشش خانواده باشند و در صورتی که خانواده توان یا صلاحیت لازم را نداشته باشد، حمایت از کودکان بر عهده دولت است. شهلا اعزازی گفت: کودکان تا ۱۸ سالگی اجازه انجام برخی امور همچون عقد قرارداد، اخذ گواهینامه و... را ندارند و این در حالی است که در ایران حتی پس از ۱۸ سالگی، افراد را کودک می‌بینند و خانواده در انتخاب شغل، ازدواج و رفتارهای فردی نظارت دارد. او با اشاره به تناقض موجود میان سن قانونی برای انجام برخی مسئولیت‌های اجتماعی و پایین بودن سن قانونی ازدواج در ایران عنوان کرد: اگر یک دختر برای نخستین بار بخواهد ازدواج کند، تا هر سنی حتی ۴۰ سالگی نیازمند اجازه ولی است، اما قانون این اجازه را می‌دهد که پدر حتی در سنین زیر ۱۳ سالگی دختر خود را به ازدواج فردی درآورد. ثبت ۴۳هزار ازدواج دختربچه‌های ۱۰ تا ۱۵ سال اعزازی در ادامه خاطرنشان کرد: در حال حاضر ۴۳ هزار ازدواج دختربچه‌های ۱۰ تا ۱۵ ساله در کشور داریم که از این تعداد ۲ هزار دختربچه و پسربچه از همسر خود جداشده یا بیوه شده اند. او افزود: اگر فکر کنیم آمار ازدواج دختران در روستاها بیشتر است، این غلط است؛ زیرا بیش از نیمی از ازدواج کودکان در شهرها رخ می‌دهد. به گفته این جامعه شناس، ازدواج در سنین پایین به همان اندازه که برای دختران آسیب دارد، برای پسرها هم مشکل آفرین است، اما مشکلات جسمانی و اجتماعی برای ازدواج دختران در سنین پایین بیشتر است. اعزازی با اظهار نگرانی از افزایش آمار ازدواج کودکان در کشور، گفت: در سال ۹۴ نسبت به سال ۹۳ تعداد ازدواج کودکان ۱۰ هزار مورد افزایش داشت. لزوم توجه دولت به استان‌های مرزی همچنین در این همایش، یک عضو فراکسیون زنان مجلس با اشاره به اینکه مساله ازدواج دختران و پسران در سنین پایین ریشه در مشکلات فرهنگی و اقتصادی دارد، گفت: در استان‌های مرزی مثل سیستان و بلوچستان و هرمزگان، دختران به دلیل نبود امکانات آموزشی یا باید در سنین پایین ازدواج کنند و یا در زمینه‌های کشاورزی مشغول به کار شوند، به همین دلیل از دولت خواسته ایم به مناطق محروم و حاشیه ای توجه ویژه ای داشته باشد. فاطمه ذوالقدر اظهار داشت: دختران ازدواج کرده در سنین پایین چون مراحل کودکی و نوجوانی را طی نکرده‌اند، نمی‌توانند همسر و مادران خوبی باشند و تجربه نشان داده بیشتر آنها دچار مشکلات روحی و افسردگی می‌شوند. او با بیان اینکه آداب و رسوم یک منطقه یک‌شبه قابل تغییر نیست، تاکید کرد: صدا و سیما، آموزش و پرورش و دیگر دستگاه‌های مسئول باید فرهنگسازی کنند. این نماینده مجلس ادامه داد: برای انجام ازدواج، فقط بلوغ جنسی کافی نیست و بلوغ فکری و عقلی لازم است و دختر باید درکی از زندگی مشترک داشته باشد. عضو فراکسیون زنان مجلس افزود: در قانون مدنی، نکاح دختر قبل از ۱۳ سالگی و برای پسر قبل از ۱۵ سالگی نیاز به اذن ولی و تشخیص دادگاه دارد و بر این اساس دختران بدون منع قانونی از ۶ سالگی می‌توانند ازدواج کنند. ۷۰۰میلیون نفر در سنین کودکی ازدواج کرده‌اند در ادامه این همایش، معاون پیشگیری از آسیب‌های سازمان بهزیستی با بیان اینکه در فرهنگ سنتی ایران قراردادهای جدید اجتماعی هنوز مورد پذیرش کامل قرار نگرفته اند، گفت: در کنوانسیون حقوق کودک تمام افراد زیر ۱۸ سال کودک تلقی می‌شوند. با این حال ازدواج کودکان یک پدیده جهانی است. شیرین احمدنیا اعلام کرد: براساس آمار بین‌المللی از هر سه دختر در کشورهای در حال توسعه یک نفر در سنین کودکی ازدواج می‌کند، به طوری که ۷۰۰ میلیون نفر در جهان در سنین کودکی ازدواج کرده اند. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، سبک زندگی سنتی را یکی از توجیهات برای انجام ازدواج در سنین کودکی دانست و خاطرنشان کرد: در گذشته دو مرحله کودکی و بزرگسالی در زندگی هر فرد وجود داشت که بلوغ جسمانی مرز بین کودکی و بزرگسالی به شمار می‌رفت اما آموزه‌های مدرن، فضای جدیدی را به وجود آورده و رسیدن به دوران بزرگسالی به تعویق افتاده است. شکاف درآمدی از دلایل ازدواج کودکان رئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز اظهار داشت: وجود ۱۰ میلیون بی‌سواد مطلق در کشور و همچنین ۱۰ میلیون کم سواد، آمار خطرناکی است و این آمار ارتباط مستقیمی با میزان ازدواج کودکان دارد. ثریا عزیزپناه شکاف درآمدی در ایران را یکی دیگر از دلایل ازدواج کودکان در سنین پایین دانست وافزود: در حالی که حداقل حقوق کارگران حدود ۸۰۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است، حداقل نیاز یک خانواده در ماه ۳ تا ۴ برابر این رقم است. به گزارش مهر، او با بیان اینکه سابقه قانونگذاری در زمینه ازدواج به ۸۲ سال پیش برمی‌گردد، گفت: در آن زمان سن ۱۵ و ۱۸ سال برای ازدواج دختران و پسران در نظر گرفته شده بود و تاکید شده بود سن ازدواج نباید به کمتر از ۱۳ و ۱۵ سال برسد. این قانون در سال ۴۶ و ۱۳۵۳ اصلاح شد و سن ازدواج برای دختران و پسران ۱۸ و ۲۰ سال در نظر گرفته شد. اما پس از آن سن قانونی ازدواج کاهش یافت.

ترامپیسم و پیامدهای احتمالی برای ایران

$
0
0
احتمال افزایش تشنج بین ایران و امریکای ترامپ در کوتاه مدت و میان مدت بسیار بالا و خطرناک است. ترامپ هم اکنون مبادرت به تشکیل یک «کابینه جنگی» کرده است و رهبران منتخب برای شورای امنیت ملی، سازمان سیا و وزارت خزانه‌داری بهترین شاهد این ادعا است و لیست کسانی که برای وزارت دفاع و وزارت امور خارجه در نظر گرفته شده‌اند نیز حکایت از شکل گیری چنین کابینه‌ای دارد.استاد دانشگاه راتگرز، امریکا دسامبر ۲۰۱۶ انتخابات ۲۰۱۶ امریکا که به انتخاب آقای دانالد ترامپ منجر شد بی شک نقطه عطفی در تاریخ امریکا و شاید هم دنیا است. تاثیر این انتخابات، چه آقای ترامپ به وعده‌های خودش وفادار بماند و چه باز هم مثل اسلاف خود آنها را اجرا نکند، بر روی سیاست و اقتصاد در امریکا بسیار عمیق خواهد بود. اعتقاد دارم که اقتصاد و سیاست جهان هم به موازات تغییرات شگرفی که در امریکا اتفاق خواهد افتاد دستخوش تغییرات اساسی خواهد شد. حتی قبل از انتخاب ترامپ نیروهای سیاسی جدیدی در غرب، شامل امریکا، در حال ظهور بوده‌اند که هیچ سنخیتی با نخبگان سیاسی متعارف غرب و سیاست‌های متداول آنها ندارند. طرفداران بریکس انگلستان و بومی گرایان و پوپولیست‌ها (عوام‌گرا) در کشورهای فرانسه، اتریش، هلند، آلمان، یونان، ایتالیا و اسپانیا بخشی از این نیروها هستند که تعدادی چپ گرا ولی اکثریت راست می‌باشند. در امریکا مخصوصا پوپولیسم ملی گرا ریشه تاریخ دارد. ترامپ و این نیروها در امریکا، که بخش بزرگی از آنها به ترامپ هم رای ندادند، بدنبال تغییرات بنیادین درعرصه توازون قدرت داخلی، سیاست‌های اقتصادی و روابط با دنیای خارج هستند. از ویژگیهای این نیروها، ملی گرائی نژاد پرستانه در سیاست، درون گرائی پوپولیستی در اقتصاد، بدگمانی به سرمایه مالی، بی‌اعتمادی به جهانی شدن، ضدیت با نیولیبرالیسم اقتصادی (مخصوصادر تجارت جهانی)، و برتری‌طلبی در روابط بین‌المللی است. چرا ترامپ انتخاب شد؟ ترامپ برنده انتخابات شد چون استراتژیست‌های او توانستند ایشان را بعنوان رهبر این نیروها در امریکا جا بزنند. مشخصا، از میان دلایلی که باعث انتخاب ترامپ شدند، جهار دلیل داخلی و سه دلیل خارجی، که با هم رابطه تنگاتنگ دارند، را می‌شود عمده دانست. مهم ترین عامل داخلی تنزل وضغیت اقتصادی طبفات متوسط و کارگران صنعتی بود. اکثریتی از این نیروها سفید پوست هستند که زمانی کار با دستمزد بالا و درآمد هنگفت داشتند و زندگی راحتی می‌کردند (فقرا عمدتا سیاه پوست و اسپانیش می‌باشند). از زمان ریاست رونالد ریگان به این سو، نیولیبرالیسم اقتصادی مبنای سیاست گذاری اقتصادی در امریکا بوده است. این رویکرد اقتصادی از یک سو باعث خروج سرمایه و کار از امریکا شد و از سوی دیگر درهای کشور را بسوی تجارت آزاد باز کرد و رقابت کمر شکننده‌ای را به صنایع امریکا تحمیل نمود. نتیجتا صنایع سنتی امریکا کاهش یافتند و بهمراه آن فرصت‌های شغلی کم شدند و با افزایش بیکاری، در آمدها پائین امدند. در همین حال هم تکنولوزی جدید اطلاعاتی و ارتباطات که امریکا تا این اواخر در آنها دست بالا را داشت، مشاغل کم و ویژه‌ای را ایجاد کردنند که مناسب بیکاران موجود نبود. بعلاوه، بخش عمده‌ای از این مشاغل را مهاجرین تحصیل کرده «غصب» کردند همانطور که مشاغل پائین دست تر را مهاجرین کم سواد و ارزان اسپانیش تصاحب کردند. عامل دوم داخلی هم اقتصادی بود. سیاست‌های اقتصادی در امریکا در دوره‌های مختلف بر روی دومحور «اشتغال کامل» و «مهار تورم» گشته‌اند. تا قبل از ریگان، سیاست‌های اقتصادی در امریکا روی محور اشتغال کامل بود و به مشکل تورم کمتر توجه می‌شد. نتیجه اشتغال بالا درآمد بالا بود چرا که دستمزدها بالا بودند. این امر باعث افزایش قیمتها و نرخ بهره می‌شد و قدرت رقابت با خارج و ارزش دارائی‌های سرمایه مالی، مخصوصا بانک‌ها، را کاهش می‌داد. تا وقتی که وضعیت برای سرمایه صنعتی و مالی قابل تحمل بود این وضعت توانست ادامه پیدا کند مخصوصا که اشتغال بالا قدرت اتحادیه‌های کارگری را هم افزایش داده بود. با انتخاب آقای ریگان، سرمایه مالی، که در سرمایه داری امریکا دست بالا را دارد، مبارزه خود را برای تغییر این ساست به نفع مهار تورم شروع کرد و نتیجتا سیاست نیولیبرالیسم سیاست جدید اقتصادی ریگان شد. در این راستا، ریگان قدرت اتحادیه‌های کارگری را کاهش داد و برای کاهش تورم یک سیاست رکود مدیریت شده را به اقتصاد تحمیل نمود. نتیجه این سیاست افزایش بیکاری و کاهش درآمدها برای طبقات متوسط و پائین دست و افزایش درآمد و ثروت برای سرمایه‌های مالی و تجاری منجمله کمپانیهای «چند ملیتی» بود. از همین زمان تا کنون فقر مطلق و شکاف طبقاتی در امریکا بدون وقفه و بسرعت افزایش یافته است. درهمین حال هم با پائین آمدن تورم، بر ارزش سرمایه مالی افزوده شد و رابطه بدهی و طلب بنفع این دومی تغییر یافت. نتیجتا قدرت پرداخت مردم کم و قروض انها افزایش یافت. تجارت لجام گسیخته تجارت آزاد هم باعث کاهش تولیدات صنعتی، فرار سرمایه‌ها به خارج، افزایش کسری موازنه تجاری و بالاخره کاهش فعالیت‌های اشتغال زای پردرآمد گردید. نیولیبرالسم اقتصادی همچنین باعث کسری بودجه و مقروض شدن دولت‌ها شد که با افزایش مالیات‌ها و قرض بیشتر می‌توانستند زندگی کنند. این روند در انتهای راه خود در ۲۰۰۸ اقتصاد امریکا به یک «رکود کبیر» رساند و بخش عمده‌ای از مردم و تعدادی از سرمایه داران را ورشکسته کرد و جماعت بزرگی حتی خانه و کاشانه خود را هم از دست دادند. در این میان، سرمایه تجاری کماکان به دادوستد پر سود خود با خارج مشغول بود اما سرمایه مالی، که بدلیل «وامهای بد» وضعیت نابسامانی پیدا کرده بود، با کمک دولت باراک اوباما خودش را بضرر مالیات دهنده‌های امریکائی موقتا نجات داد. کمک اندکی هم به یعضی از صنایع عظیم (مثل جنرال موتورز) شد. این وسط، بازنده مالیات دهنده‌ها بودند که عمدتا از طبقات متوسط سفید پوست هستند. گارگران و نیروهای پائین دستی بیشترین صدمه را از سقوط اقتصاد دیدند. ترامپ توسط بخش وسیعی از این بازنده‌ها، مخصوصا از نوع سفد پوست ملی و نژاد پرست انها،، حمایت شد و انتخاب گردید. سومین عامل، مهاجرت گسترده، مخصوصا از مردمان کشورهای عقب مانده و یا در حال رشد، به امریکا بود. بخشی از این مهاجرین نیروهای کار بسیار متخصص و جمع کثیری هم کارگر ساده بوده‌اند. درمیان انها مردمانی از قومیت‌ها و مذاهب گوناگون وجود دارند. این مهاجرین، که بخشی هم غیر قانونی در امریکا زندگی می‌کنند، دو تاثیر عمده روی مردم امریکا داشته‌اند. اول «غصب» کار آنها است و دوم بی توجهی آنها به منافع ملی امریکا. بخشی از آنها، که عمدتا شهروند دوگانه هستند، حتی با ارزش‌ها و منافع امریکا ضدیت می‌کنند و گاها منافع ملی کشور را به خاطر کشور مبداء خود بخطرهم می‌اندازند. در واقع بخش عمده‌ای از این مهاجرین در جامعه امریکا حل نمی‌شوند و بشکل جوامع مهاجرهم-دین یا هم-نژاد بیشتر در کنار هم زندگی می‌کنند و یا در ارتباط با هم عمل می‌کنند. از آن بد تر، از دید امریکا ئیها، جمعیتی از این مهاجرین مستقیما با و یا برای کشور مبداء خود لابی و کار می‌کنند و از امریکا فقط بعنوان یک سکوی پرش اقتصادی-سیاسی – اجتماعی استفاده می‌برند. متاسفانه این برخورد برخی از مهاجرین جدید (در سه دهه گذشته) با امریکا در کنار فشارهای اقتصادی و تحقیر سیاسی-نظامی از خارج باعث افزایش نژاد پرستی و ملی گرائی در امریکا شده است. درواقع وطن پرستی و نژاد پرستی ترامپ محصول نامیمون این وضعیت است. چهارمین عامل داخلی دروغگوئی، فساد، عدم کارآئی وغیرملی بودن بخش بزرگی از نخبگان سیاسی و کمپانیهای عظیم مالی، تجاری و مطبوعاتی امریکا است. کمتر از ۱۰ درصد مردم امریکا نماینگان کنگره را نمایندگان واقعی خود می‌دانند و بیشتر امریکائیان معتقدند که اکثریت نخبگان سیاسی در قوای مقننه و مجریه وامدار و جیره خوار سرمایه داران داخلی و حتی سرماید داران و دولت‌های خارجی هستند. اینها برای انتخاب شدن میلیون‌ها و بعضی میلیاردها دلار خرج می‌کنند و این پول‌ها عمدتا از کسانی دریافت می‌شود که انتظار برگشت انها را از طروق غیر مشروع دارند. یکی از مشکلات عمده خانم کلینتون هم همین وامداری و البته بی توجهی امنیتی در رابطه با ایمیل‌های شخصی و کاری بود. در همین حال هم این نخبگان، جز قول‌های دروغ دادن و سرمردم «شیره مالیدن» کار دیگری بلد نیستند. آنها عمدتا بیسواد و ناکارآمد هستند و در طی سالهای گذشته مدام قول «تغییر» داده‌اند اما در عمل همان سیاست‌هائی را دنبال کرده‌اند که قبلا کم و بیش اجرا می‌شد. در این رابطه، قول «تغییر» اوباما جدا مایوس کننده بود چرا که خواست تغییر از نیازهای غیرقابل انکار و غیرقابل اغماض جامعه امریکا شده است. استراتژیست‌های انتخاباتی ترامپ از این واقعیت‌ها در باره جامعه امریکا بخوبی اطلاع داشتند و می‌دانستند که باز هم قول «تغییر» کار می‌کند اما این بار آنها این وعده را برای تاثیر حتمی بهمراه توهین و تحقیر به نخبگان سیاسی و همکاران مطبوعاتی آنها مطرح کردند. ترامپ که خودش هرگز در سیاست نبود توانست بخش وسیعی از رای دهندگان را قانع کند که این بار به ایشان غیر-سیاسی اعتماد کنند، که کردند. اگر ترامپ هم سر مردم برای تغییر کلاه بگذارد آنوقت باید منتظر رشد فاشیسم در امریکا بود. سه عامل خارجی عمده که به آقای ترامپ برای انتخاب شدن کمک شایان کردند اولی «تجارت آزاد غیر منصفانه» است که به ضدیت بخش عظیمی از امریکلئی‌ها با جهانی شدن و نیولیبرالیسم انجامیده، دومی احساس «تحقیرملی» است که امریکائیها دارند و آنرا نتیجه سیات خارجی ضعیف دولت و شخص آقای اوبا می‌دانند، و سومی هم «تعهدات یک جانبه مالی-نظامی» است که بر دوش امریکا برای مدیریت امنیت جهانی و برخی کشورها کذاشته شده است. در رابطه با تجارت غیر منصفانه، امریکائیان زیادی بر این عقیده هستند که قرارداد‌های تجاری (چند جانبه منطقه‌ای و دوجانبه)، و سیاست تجاری دولت‌های قبلی، مخصوصا اوباما، موازنه تجاری را بضرر امریکا تغییر داده است و این امر باعث خروج ثروت و شغل از کشور شده است. آنها مخصوصا از نافتا (امریکا، مکزیک و کانادا) و معاهده تجاری بین کشورهای اقیانوس آرام (شامل چنین و ژاپن) گله مند هستند. ترامپ از این مشکل در کنار مشکل مهاجرین غیر قانونی (که از سوی کلینتون و اوباما حمایت شده بودند) بیشترین استفاده را در مبارزات انتخاباتی خود برد. این دو با هم در واقع هسته مرکزی فکر ضدیت ترامپ با دنیای خارج بود و شاید هم هنوز هست. مشکل احساس تحقیر بخشی از سفید پوستان امریکا با انتخاب یک سیاهپوست بعنوان رئیس جمهور آنها در ۸ سال پیش شروع شد و در روند خود به نژاد پرستی دامن زد. آقای ترامپ تا این اواخر ادعا می‌کرد که اوباما در امریکا متولد نشده است و بنابراین ریاستش غیر قانونی است. در همین حال هم متاسفانه آقای اوباما نه تنها کمکی به رفع این احساس نکرد که با رفتارهای خودپسندانه در سیاست داخلی (حکومت کردن با بکارگیری قدرت رئیس جمهور -مثلا در رابطه با برجام وسیاست بیمه درمان) و عملکرد ضعیف در حوزه سیاست خارجی (در رابطه با روسیه، سوریه، اوکراین، و غیره) به این احساس تحقیر و نژاد پرستی بیش از پیش دامن زد. در این رابطه باید به کاهش احترام برای امریکا در دنیا، جدی نگرفتن قدرت آن، و بالاخره دلخوری شدید بعضی از متحدین سنتی امریکا از دولت اوباما، بخصوص اسرائیل و عربستان، اشاره کرد. و بالاخره، بخشی از مردم امریکا فکر می‌کنند که تعهدات مالی و نظامی امریکا با وضعیت اقتصادی فعلی آن جور درنمیآید و می‌باست بخشی از این تعهدات دو جانبه و چند جانبه بر روی دوش آنهائیکه مستقیم و یا غیر مستقیم ذی نفع هستند منتقل شود. حتی بهتر، آنها می‌گویند که امریکا باید برای دادن خدمات امنیتی از این کشورها کمک هزینه بگیرد. در این رابطه باید به ضدیت سنتی امریکائیان به معاملات و تعهدات چند جانبه هم اشاره کرد. ملی گرایان و زورمداران امریکائی اغتقاد دارند که فرمول چند جانبگی (مثل سازمان ملل) کشور آنها را به نسبت تضعیف و حتی تحقیر می‌کند. همانطور که اشاره شد، ترامپ وعده داده است که این وضعیت نامیمون داخلی و خارجی را عوض کند. از دید من ایشان بیشترین کوشش خود را برای تغییرات معنی دار انجام خواهد داد اما این تغییرات ساختاری نخواهند بود. با وجود اینکه ایشان «سیاسی» نیست اما دغل بازی‌های سیاسی را خوب بلد است ومیداند که در صورت تخطی از اکثر قولهای خود حتما چهارسال بعد انتخاب نخواهد شد. ترامپ حتما می‌خواهد که دوباره انتخاب شود و بخشی از طرفداران ایشان هم بسیار مصر خواهند بود که حد اقل بخش زیادی از قول‌های داده شده عملی گردد. انها می‌دانند که در غیر اینصورت قدرت دوباره دست دمکرات‌ها می‌افتد و این بار دست انهائی هم می‌افتد که بسیار چپ و تندرو هستند. گزینه دیگر در صورت شکست ترامپ، راست فاشیست خواهد بود که بخشی از ترامپیست‌ها از آن استقبال خواهند کرد. ترامپ و طرفداران سیاسی او می‌دانند که رای برای ترامپ نه از روی حب به ایشان که از بغض وضع و نخبگان موجود بود. تغییرات ترامپ عمدتا در سطح سیاست گذاری برای اقتصاد داخلی و تا حدودی سیات خارجی متوقف خواهند شد و این تغییرات هم بیشتر بنفع بخشی از طبقات حاکم مالی وصنایع سنتی رقم خواهند خورد که در دوره‌های قبلی به نسبت بازنده بوده‌اند. این وسط نفع مهمی عاید طبقات متوسط و کارگری نخواهد شد و طبقات فرودست غیر سفید پوست حتی ممکن است شاهد بدتر شدن وضعیت معاش خود هم بشوند. در سیاست خارجی هم تغییرات در سیاست گذاری با یک دید اقتصادی شکل خواهند گرفت. واقعیت این است که عمده مشکلات امریکا داخلی و اقتصادی است و سیاست خارجی به نوعی منعکس کننده مشکلات داخلی هستند. ترامپیسم چیست و چه می‌خواهد؟ برای درک عمیق تری از تغییراتی که ممکن است پیش روی ما باشد، باید توجه داشت که ایده و حرکت ترامپ و استراتژیست‌های او برمبنای نارضایتی عمیق مردم از وضع موجد داخلی و رابطه امریکا با دنیا شکل گرفت. این ایده و حرکت را من در اینجا بعنوان ترامپیسم مطرح می‌کنم که عمدتا بر اساس آن چهارعامل داخلی و سه عامل خارجی که در بالا تشریح شدند بنا شده است. این عوامل عبارتند از وضعیت بد طبقات متوسط و کارگری، بی توجهی به اشتغال در مقایسه با تورم، سیاست لیبرالی مهاجرت، مشکل مشروعیت نحبگان سیاسی، تجارت آزاد غیر منصفانه، ضدیت با جهانی شدن و نیولیبرالیسم، و تحقیر ملی. اجزاء این لیست نشانگر این واقعیت هستند که ترامپیسم عمدتا یک پدیده اقتصاد-سیاسی است که درآن اقتصاد موتورحرکت خود و سیاست هست و موتور حرکت هردو هم ملی گرائی و پوپولیسم نژاد پرستانه است. از این دیدگاه، رشد اقتصاد امریکا قرار است از طریق ساختن زیربناهای کشور با مشارکت بخش دولتی و خصوصی، برگرداندن سرمایه‌های سرگردان امریکا در دنیا از طریق کاهش مالیات بر کمپانیهای بزرگ، افزایش تولیدات داخلی از طریق کاهش هزینه کارگاهای مولد، حفاظت اقتصاد امریکا از رقابت‌های «غیر منصفانه» جهانی از طریق ترمز گذاشتن بر تجارت باز، و بستن مرزهای کشور برروی مهاجرین خارجی در جستجوی کار در امریکا تامین شود. همه این اقدامات قرار است در راستای افزایش اشتغال، درآمد، ثروت و سرمایه برای امریکائیان «اصیل» یعنی سفید پوست سازمان داده شوند و در نهایت رشد اقتصاد را بومی، قوی و با دوام کنند. بمعنی دیگر، تکیه ترامپیسم روی ساختن یک اقتصاد سرمایه داری ملی خود کفای محافظت شده از « خارجی‌ها» برای سفیدپوستان و سرمایه داران امریکا خواهد بود. ترامپ اعتقادی به سیاست اقتصادی نئولیبرلیسم مورد حمایت صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، یعنی سیاست اقتصادی افسارگسیختۀ بازار بدون کنترل و تجارت خارجی کاملا باز، ندارد و طرفداران او عمدتاً آمریکائیان سفیدپوستی هستند که در این چند دهۀ گذشته بازنده بوده‌اند. شغل آنها با سرمایه‌داران به خارج رفته و یا در داخل توسط مهاجرین گرفته شده است و سیاست خارجی لیبرال هم باعث تحقیر انها شده است. به اعتقاد ترامپ تجارت آزاد، ترتیبات تجاری منطقه‌ای، و دخالت‌های نظامی مبتنی بر اهداف صرفا استراتژیک و نه عمدتا اقتصادی (که باعث تحقیر امریکا شده اند) به ضرر آمریکا بوده‌اند و فکر می‌کند که برخی کشورها از جمله چین، ژاپن و کره جنوبی به آمریکا «اجحاف تجاری» و دیگران به آن «اجحاف سیاسی» کرده‌اند. اما ترامپ نمی‌‌خواهد که این اجحافات علیه آمریکا، که عمدتا در زمان اوباما اتفاق افتاده‌اند، با زور نظامی جبران گردد. برعکس، ترامپ می‌خواهد که آمریکا دوباره آقای اقتصاد دنیا شود وبرای رسیدن به این منظور هرکاری را مجاز خواهد دانست. محافظت شدید از بازار داخلی، تحمیل هزینه‌های نظامی به متحدان برای مدیریت جهانی و فروش وسیع سلاح به هر کشوری که سلاح بخواهد و یا آمریکا بتواند خریدن سلاح را به آن کشور تحمیل کند، از برنامه‌های اقتصادی ترامپ خواهد بود. هم‌اکنون ترامپ می‌گوید آلمان، ژاپن و کرۀ جنوبی باید هزینۀ آمریکا برای نگهداری نیروهای نظامی خود در آن کشورها را بپردازند و کشورهای عربی هم باید متقبل هرینه بیشتری برای امنیت خود شوند وگرنه آمریکا آنها را از زیر چتر حمایتی خود درخواهد آورد. برای نائل شدن به این هدف، ترامپ عملا در حال شکل دادن یک «کابینه جنگی» است. ترامپیسم با روند جهانی شدن، تجارت و سرمایه گذاری آزاد جهانی، و رقابت جهانی که از دید ایشان علیه امریکا عمل می‌کنند و یا حد اقل منصفانه نیستند مشکل اساسی دارد و علت این مشکل را هم عمدتا در مدیریت اشتباه رهبران امریکا درمواجهه با روند جهانی شدن می‌داند. از دید ترامپ و متحدین او، این رهبران در سیاست داخلی و خارجی باندازه کافی ملی نبوده‌اند و یا نتوانسته‌اند درسیاست گذاریهای داخلی و ذاکرات جهانی برای منافغ اقتصادی امریکا نقش آفرینی کنند. آنها گاها دچارتوهم «اقتصاد برتر» و «رهبری جهانی» شده و به قبول شرایطی تن داده‌اند که عمدتا با منافع ملی و اقتصادی امریکا در ضدیت هستند. از این دیدگاه است که ترامپ قول داده است «مرداب واشینگتن» را از این نخبگان گندیده پاک کند. باید توجه داشت که در نهایت خود دیدگاه ضدیت با جهانی شدن و مخالفت با تجارت آزاد به سیستم نیومرکانتالیسم (تجارت کرائی نو) در اقتصاد و به یونیلاتریسم (یکطرفه گرائی) در سیاست خارجی می‌رسد که درچهارچوب آنها تصمیمات ومبادلات اقتصادی و سیاسی می‌بایست بطور یکطرفه از سوی امریکا گرفته شود و بسود امریکا هم تمام شود. لکن این امر فقط وقتی ممکن می‌شود که هم رهبران امریکا با قدرت عمل کنند و هم آنها پشتوانه نظامی قدرتمند داشته باشند. بعبارت دیگر، فکر اقتصاد-سیاسی درامریکا (شاید هم در کشورهای بزرگ و قدرتمند سرمایه داری دیگر) بسوی یک سیستم «نواستعماری-نوتجاری» پیش خواهد رفت و فشار امریکا را بر بیشتر کشورهای دنیا برای کسب امتیازات اقتصادی بیش از پیش افزایش خواهد داد. در این مبارزه جهانی به رهبری امریکا، که فرمول اصلی آن برد-باخت خواهد بود، آن دسته از کشورها که نتوانند قدرت‌های سیاسی و نظامی پیشگیرانه ایجاد کنند، همچون در دوره استعماری، بازنده ترامپیسم خواهند بود. از این دیدگاه، ترامپ از دخالت در امور دیگر کشورها، وقتی پای اقتصاد در میان باشد، ابایی نخواهد داشت و برای گرفتن امتیازات اقتصادی ممکن است از زور نظامی هم استفاده کند. به عبارت دیگر، ترامپ طرفدار سیستم تجارتگری نو و زورمداراست که در سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ متدوال بود و طی آن قدرت‌های آن زمان با زور کلونالیستی خود تجارت یک‌طرفه به کشورهای ضعیف تر مثل ایران و کلونی‌ها تحمیل می‌کردند. یعنی ترامپ ضمن فشار بر کشورها برای باز کردن درب‌های خود بر روی تجارت امریکا، بازارهای آمریکا را برای استفادۀ تجاری دیگران محدود خواهد کرد. به عبارت دیگر، ترامپ بدنبال تغییر مناسبات اقتصاد بین الملل به نفع آمریکا خواهد بود. این امپریالیسم جدیدی است که ترامپ موجب رشد آن خواهد شد و احتمالا اروپا را هم به دنباله‌روی خود مجبور می‌کند. جنگ سرد اقتصادی بین اللملی، حتما در دستور کار ترامپ قرار خواهد گرفت و لبۀ تیز این درگیری هم به سوی چین خواهد بود؛ جنگی که می‌تواند همۀ اقتصادهای بزرگ دنیا را به مخاطره بیاندازد. شاید هم همچون دوره‌های قبل از دو جنگ جهانی، ترامپیسم در نهایت خود به مبارزه «بین-امپریالیستی» و جنگ اقتصادی فلج کننده برای اقتصادیات دنیا، منجمله خود امریکا، منتهی شود. انچه مسلم است این است که این جنگ اقتصادی در جهت منافع توده‌های امریکائی نخواهد بود و هدف ترامپ و همکارانش هم بیشتر توزیع ثروت دوباره در سطح دنیا بسود امپریالیست‌های امریکا است. در واقع این تفکر که می‌گوید می‌خواهد امریکا و امریکائیان را از شر خارجیان درامان بدارد در ذات خودش هم نژاد پرستانه و هم عوام فریبانه است چون استثمار داخلی را نه تنها پذیرا است که آنرا در جهت استعمار نو سازمان داده و تشدید هم خواهد کرد. برای نمونه، با اینکه ترامپ از کاهش فقر حرف می‌زند نمی‌‌خواهد که سطح بسیار نازل حداقل دستمزد‌ها ، که بهمراه بیکاری، عامل اصلی فقر است، افزایش یابد. ترامپ با ایران چه خواهد کرد؟ واقعیت این است که دونالد ترامپ یک ملی‌گرای نژادپرست است و ملی‌گرایان نژادپرست می‌توانند به همراه توده‌های بازنده بسیار خطرناک باشند. ترکیب این تمایلات و مسائل می‌تواند به رشد فاشیسم در آمریکا کمک کند که در اینصورت به اصطلاح فاتحه دنیا خوانده است. این دقیقا همان مسیری است که آلمان و ایتالیا را در سال‌های بین دو جنگ جهانی به سوی فاشیسم هدایت کرد. اگرچه آمریکا نهادهای دمکراتیک قدرتمند دارد و نخبگان سیاسی‌اش هم، در طول تاریخ، انعطاف بیشتری برای تغییر نشان داده‌اند، با این وصف نمی‌‌شود خطر ظهور فاشیسم در آمریکا را نادیده گرفت. از یک طرف ملی‌گرایی و نژادپرستی افراطی در امریکا شکل خواهد گرفت و تقاضای طبقات متوسط و فرودست برای وضعیت اقتصادی و سیاسی بهتری دائماً زیاد خواهد شد. از طرف دیگر نخبگان سیاسی فعلی منجمله ترامپ علاقه‌ای به یک تغییر اساسی در جهت بهبود وضع توده‌ها از خود نشان نمی‌‌دهند و کماکان مشغول عوام فریبی هستند. این رهبران ممکن است حتی قابلیت تغییرات داخلی را هم از دست داده باشند که در اینصورت برای تخلیه فشار داخلی حتما به ماجراجوئی‌های بین المللی روی خواهند آورد. با توجه به همه شرایط و شواهد موجود، این ماجراجوئیها حتما علیه نیروهای مقاومت در منطقه خاورمیانه مخصوصا ایران خواهد بود. از این دیدگاه است که من آیندۀ آمریکا را جداً نگران‌کننده می‌بینم و برای ایران و کشورهائی که با امریکا ضدیت دارند هم نگرانم. بدیهی است که این یک دیدگاه درازمدت است و بر فرضیاتی هم بنا شده که احتمال ایجاد شرایط برای پیدایش آنها زیاد نیست. با این وجود، رهبران ایران نباید این احتمال را بهچوجه نادیده بگیرند. اما احتمال افزایش تشنج بین ایران و امریکای ترامپ در کوتاه مدت و میان مدت بسیار بالا و خطرناک است. ترامپ هم اکنون مبادرت به تشکیل یک «کابینه جنگی» کرده است و رهبران منتخب برای شورای امنیت ملی، سازمان سیا و وزارت خزانه‌داری بهترین شاهد این ادعا است و لیست کسانی که برای وزارت دفاع و وزارت امور خارجه در نظر گرفته شده‌اند نیز حکایت از شکل گیری چنین کابینه‌ای دارد. اینها تماما از دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی هستند. رهبران حزب ترامپ، یعنی حزب جمهوریخواه، از دیگر نیروهای ضد ایران هستند. آنها بدلیل منزوی شدن در مذاکرات برجام و هم بخاطردشمنی ایران با بعضی از نیروهای دوست امریکا و حمایت از نیروهای دشمن آن کشور، با ایران ضدیت شدید دارند. ایران هم به ساختن دشمن از آنها کمک کرده است. یک ضرب المثل چینی می‌گوید «اگر بخواهی از من دشمن بسازی حتما می‌توانی.» این درست است که ترامپ علاقه‌ای به مداخله مستقیم نظامی در خاورمیانه ، بخصوص ایران ندارد، و گفته مخالف سیاست «تغییر رژیم» است اما این امر را نمی‌شود هم نادیده گرفت که رئیس جمهور جدید امریکا در حرف و عمل ثبات چندانی نداشته است و اغلب بطور خیلی فرصت طلبانه و ناگهانی مواضع خودش را عوض کرده است. چون اطرافیان ترامپ در سیستم امنیتی، دفاعی وامور خارجی با ایران ضدیت خواهند داشت، این امکان حتما وجود دارد که ترامپ در جهت دخالت در امور ایران و منطقه تغییر فکر و رفتار بدهد وحتی بخواهد به موضع «تغییر رژیم» سالها پیش برگردد. با این وجود اعتقاد دارم که می‌شود و باید این تهدید را به فرصت تبدیل کرد وبرای این منظورجمهوری اسلامی باید سیاست و رفتار بسیار دقیق وحساب شده‌ای را پیش بگیرد. مشکلاتی که بین ایران و امریکا وجود دارند عدیده و عمده‌اند. بزرگترین این مشکلات انقلاب اسلامی، ادعای ایرن برای زیست مسقل، نگاه بدگمانانه امریکا به «قدرت» ایران، و بلاخره ناسازگاری متقابل دوکشور و متحدانشان است. چون این مشکلات در چهارچوب رفتارهای «انقلاب اسلامی» و رفتارهای «جهانخوارانه» امریکا راه حل ندارد، تهران و واشینگتن باید در حواشی آنها با هم به یک همزیستی مسالمت آمیز برسند، نظیر آنجه که شوروی سابق و امریکا در زمان جنگ سرد به آن رسیدند. لیست مشکلاتی که قابل حل هستند و یا حداقل می‌شود انها را کاهش داد عباتند از تحریمها، سوریه، اسرائیل، عربستان، فلسطین، حزب الله لبنان، عراق و یمن. مشکل هسته‌ای و موشک‌های ایران هم که قرار بود در چهارچوب برجام حل شده باشد کماکان بعنوان یک مسئله تنش زا بین دو کشور باقی مانده است. این مشکلات سیاسی-نظامی و پیچیده‌اند و راه حل ساده ندارند. با این وجود یافتن راه حل غیر ممکن هم نیست اما شروع حرکت باید یک تصمیم و عزم ملی باشد. خوشبختانه این عزم برای برجام بوجود امد اما متاسفانه در همانجا متوقف شد و طرفین به یک راه حل نیم بند برای مشکل هسته‌ای رسیدند که امروز دستخوش تهدید جدی شده است. این تجربه نشان می‌دهد که بدلیل تنیدگی مسائل دوکشور با هم و با مسائلی که در جهان و منطقه در جریان هستند، یک راه حل جامعه ترارجح است. روش رسیدن به این جامعیت باید قدم به قدم و از طریق مذاکره روی مسائلی باشد که برای هر دو طرف در الویت قرار دارند. از برجام شروع کنم. آقای ترامپ گفته که می‌خواهد سر برجام دوباره مذاکره کند و ایران آنرا بشدت رد کرده است. البته در طرف ترامپ نیروهائی هستند که می‌خواهند ایشان برجام را دور بریزد و ایران هم تهدید به مقابله به مثل کرده است. این مواضع در هر دو طرف گرفتار احساسات ملی هستند. همانطور که حتی مخالفین سابق برجام (یعنی پلیس‌های بد در دوره مذاکره، نظیر نتانیاهوی اسرائیل، ترکی فیصل عربستان، و کیسینجر امریکا) هم به آقای ترامپ هشدار داده‌اند، خروج امریکا از برجام به نفع منافع ملی آن نخواهد بود. آنها در عوض می‌خواهند که امریکا برجام را بشکل یک تله برای ایران نگهدارد و در حاشیه آن به تحریم وتهدید ادامه دهد. تقریبا حتم است که ترامپ این مسیر را در پیش خواهد گرفت و امیدوار خواهد ماند که ایران بدلیل این فشارها برجام را نقض کند، که در آن صورت امریکا برای ضربه کاری زدن به جمهوری اسلامی مشروعیت بین المللی خواهد یافت. با درک این سیاست، ایران می‌تواند انرا قبل از وقوع خنثی کند. از این دیدگاه، رد پیشنهاد تجدید مذاکره ترامپ معقول نمی‌‌نماید. برعکس، ایران باید از این پیشنهاد استقبال کند و از آن یک فرصت بسازد، اما بجای «تجدید» مذاکره، پیشنهاد «مذاکره» را بدهد و اعلان کند که حاضر است با آقای ترامپ در هر جا و زمانی روی مسائل فیمابین منجمله هسته‌ای مذاکره کند. در واقع این حرکت ایران توپ را در زمین ترامپ می‌اندازد. واقعیت این است که ایران از برجام سود چندانی نبرده است و شاید تجدید مذاکره به حل برخی از مشکلات برجام برای هر دو طرف،کمک کند. مهمترین هدف ایران در این وضعیت خطرناک باید حفظ گفتگو بین دو کشور باشد. اکثر تحریمها و تهدید‌هائی که بجا مانده‌اند در رابطه با حمایت از تروریم (عمدتا حزب الله لبنان)، رژیم اسد در سوریه و نیروهای شیعه درعراق و یمن هستند. تهدید اسرائیل، نقض حقوق بشر و موشکها هم دلایل عمده دیگری هستند که باعث تحریم روی جمهوری اسلامی، عمدتا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شده‌اند. ترامپ و همکارانش برای حقوق بشر ارزشی جز در شعار قائل نیستند و از آن فقط بعنوان یک ابزار فشار و مشروعیت بخش به تحریمها استفاده می‌کنند. مشکل سوریه درعوض برای امریکائیان و متدحدینش فوری و جدی تلقی می‌شود. خود ترامپ گفته است که دوست دارد حل این مشکل را با نابود کردن داعش توسط ایران و روسیه شروع کند و درادامه حتما حاضر خواهد بود که نظام موجود در سوریه، منهای شخص بشار اسد، حفظ شود. امریکائیان از تجربه عراق و لیبی یاد گرفته‌اند که تغییر رژیم‌ها آسان است اما مدیریت جانشین کردن آنها با نیروهای مشروع بسیار مشکل است. روسها هم احتمالا فرمول ترامپ را خواهند پذیرفت. ایران هم باید بتواند به سوریه بعد از بشار اسد فکر کند وبرای آن برنامه ریزی نماید. ایران باید سوریه، و نه خانواده اسد، را بخشی از عمق استراتژیک خود بداند. پس روی سوریه ایران جدا شانس مذاکره سازنده با امریکای ترامپ را خواهد داشت و از این طریق می‌تواند از شر بخش دیگری از تحریم‌ها نجات یابد. ایران باید برای آینده سوریه بعد از اسد بهمانگونه عمل کند که برای استقرار یک دولت جدید (حامد کرزای) بعد از نابودی طالبان کرد یعنی همکاری نزدیک و صادقانه با امریکا برای استقرار یک دولت تمام مردمی برای ملت سوریه. مشکل موشک‌ها قرار بود با برجام منتفی بشود اما متاسانه این امرهمچنان موردی برای تهدید و فشارامریکا باقی مانده است. در این رابطه بهترین مسیر باز همان گشایش مذاکره با امریکا به بهانه گفتگو جهت کاهش کاستی‌های برجام برای هر دو طرف است. بدیهی است که ایران نمی‌تواند و نباید توان دفاعی خود را به مذاکره بگذارد. از طرف دیگر، بی توجهی به این مشکل هم راه حل نخواهد بود. در این رابطه هر نوع مداکره‌ای باید مستقیما نیروهای دفاعی کشور، منجمله سپاه، را در راس خود داشته باشد. تصادفا بخشی ازسران امنست ملی ترامپ نظامی هستند و انها حتما درک واقع بینانه تری از نیازهای دفاعی ایران خواهند داشت و با نیروهای نظامی ایران با واقع بینی بیشتری گفتگو خواهند کرد. مشکل اسرائیل، حزب الله و فلسطین بهم تنیده و درعمل یک مشکل هستند. شاید منطقی ترین راه حل برای ایران قبول پیشنهاد «دو–دولتی» و پیروی از موضع سازمان کشورهای اسلامی باشد. در این رابطه، تجربه دولت مالزی با اسرائیل می‌تواند برای ایران آموزنده باشد. ایران و اسرائیل مشکلات تاریخی، سرزمینی و دینی ندارند و باید بتوانند برای مشکل ایدئولوژیکی که آنها را دشمن کرده است یک راه حل منطقی پیدا کنند. ایران بنباید بگذارد که اسرائیل از دست ایران به اعراب پناه ببرد. این امر در درازمدت می‌تواند امنیت ملی ایران را جدا به مخاطره بیاندازد. این طور بنظر می‌رسد که اسرائیل به دولت ترامپ برای بهبود رابطه با امریکا که زمان اوباما صدمه دید نیاز دارد و این امر ترامپ را در موضع قدرتمندی قرار می‌دهد و شاید با تغییر موضع نسبی ایران ایشان بتواند بعنوان یک میانجی کمتر طرفدار اسرائیل به میدان بیاید. در رابطه با اعراب و مخصوصا عربستان سعودی نیز ایران باید با احتیاط بیشتری پیش برود. رابطه دوکشور سر مسائل اسلامی (شیغه و سنی)، سوریه، عراق، یمن و مسایئل دیگر به مرز خطر رسیده است. ترامپ با اسلام میانه خوبی ندارد و برای ایشان شیعه و سنی فرقی نمی‌کنند. در زمان اوباما و در حین مذاکرات هسته‌ای رابطه امریکا با عربستان خراب شد. در همین حال هم، ترامپ و اطرافیانش می‌دانند که «تروریسم اسلامی» عمدتا در میان مسلمانان سنی رشد کرده است. اما اعراب پول دارند و ترامپ هم به پول آنها برای برنامه‌های خود، مخصوصا فروش اسلحه و احیای سرمایه داری مالی و ساخت و ساز، نیار دارد. از این دیدگاه نباید انتظار داشت که ترامپ بین ایران و اعراب میانجی گری کند و یا ایران را برآنها ترجیح دهد. اگر ترامپ مجبور شود که بین ایران و عربستان طرف یکی را بگیرد آن حتما عربستان خواهد بود. پس ایران باید انتظار کمک از امریکا برای حل مشکل با اعراب را نداشته باشد و سیاست خود را بسوی تنش زدائی با اعراب پیش ببرود. کاهش تنش با امریکا در این رابطه کمک خواهد بود چون بخشی از رفتارهای تهاجمی عربستان به دلیل وضعیت بد رابطه ایران و امریکا است. از دید اعراب، دشمنی امریکا با ایران، آنها را به نسبت قدرتمند می‌کند. اعراب همیشه ازیک ایران ضعیف سوء استفاده کرده و باعث مشکلات عدیده برای خود و ایران شده‌اند. همانطور که تجربه تاریخی نشان می‌دهد، یک ایران قوی تر همیشه ثبات بیشتری را در منطقه خود باغث شده است. این امید ایران هم که ترامپ منطقه را ترک و ایران و همسایگانش را بحال خود رها می‌کند عبث است. علیرغم مشکلات عدیده امریکا در خاورمیانه وشاید هم بی نیاز شدن از نفت منطقه بدلیل افزایش تولید در امریکا، ترامپ در منطقه خواهد ماند و شاید درگیری‌هایش وسیع تر از گدشته هم بشود. این امید که شاید طبیعت این درگیری بیشتر جنبه اقتصادی پیدا کند می‌تواند به واقعیت نزدیک تر باشد. فروش اسلحه بیشتر به اعراب و نفوذ گسترده کمپانی‌های امریکائی در پروژه‌های منطقه با تشویق ترامپ بخشی از این گسترش اقتصادی خواهد بود. با فرض این تغییر در رفتارهای منطقه‌ای امریکا، ایران باید خود را برای ایجاد توازون در روابط اقتصادی خود با شرق و غرب از همین الان آماده کند. اما این توازون نمی‌تواند فقط با افزایش تجارت با اروپا ایجاد شود. برای ترامپ ملی گرا، اروپا و چین و روسیه با هم فرقی ندارند. از دید ترامپ سرمایه دار، اگر قرار نیست معامله‌ای عاید او بشود بهتر است که عاید هیچکس هم نشود. در همین حال هم ایران نباید با تکیه بر روسیه، چین، اروپا، و یا کشورهای «غیر متعهد» خود را در مقابل امریکا قرار دهد. همه این کشورها منافع عظیم و عدیده در امریکا دارند و حاضر نخواهند بود که خود را برای ایران در مقابل امریکا قرار دهند. از آن طرف هم نزدیگی ترامپ با پوتین لزوما به نفع ایران نخواهد بود. در گذشته هر وقت، امریکا و روسیه نزدیکی بیشتری با هم داشته‌اند سود کمتری عاید ایران شده است. عکس این وضعیت هم صادق بوده است، یعنی دشمنی بیشتر بین امریکا و روسیه برای ایران سود زیادتری داشته است. برای توفیق در رسیدن به یک راه حل معقول با آقای ترامپ، ایران باید این ضرب المثل را عملی کند که: «یا مکن با پیل‌بانان دوستی، یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل.» ستونهای چنین خانه‌ای حکمت، عزت و قدرت هستند که باید در ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی ایران مخصوصا در حوزه امنیت، دفاع، سیاست خارجی، و توسعه اقتصادی بر مبنای رشد صنعتی نمود درخشان داشته باشند. ترامپ یک «کابینه جنگی» تشکیل خواهد داد و برای یک معامله معقول با این کابینه، ایران نیز باید یک «کابینه جنگی» تشکیل بدهد. اما حرف من را نباید اینطور تعبیر کرد که ایران باید خود را برای «جنگ» احتمالی با امریکا آماده کند. همانطور که بارها نوشته و گفته‌ام بین ایران و امریکا جنگی در کار نخواهد بود، و کابینه جنگی ترامپ هم برای جنگ کردن تشکیل نشده است. حرف نمایش قدرت است و جسارت در عرضه خواسته‌ها، و برای این منظور است که ایران نیز باید مثل امریکا و برای مذاکره موفق با آن هم‌قطاران ایرانی کابینه جنگی امریکا را به میدان بیاورد. درهمین حال هم دولت باید سیاست نیولبرالیسم اقتصادی را کنار بگذارد و بجای چشم دوختن به خارج برای «رشد» اقتصاد کشور، عاجلانه «توسعه» اقتصاد کشور را بر مبنای منابع داخلی دردستور کار قرار دهد و در این راستا با حمایت و حفاظت از صنایع کوچک و متوسط داخلی یک اقتصاد ملی با دوام بسازد. واقعیت این است که هم منابع ایران داخلی هستند و هم مشکلاتش و باید از خارج فقط تکمیلی استفاده شود. این تغییر در سیاست‌گذاری اقتصادی جزء لاینفک امنیت ملی است و در این راستا باید مدیریت‌ها را هم تصحیح کرد و با فساد مبارزه جدی نمود. درغیر اینصورت وضع معیشتی مردم، مخصوصا اقشار متوسط به پائین، بدتر خواهد شد و نتیجتا امنیت ملی ایران می‌تواند توسط آقای ترامپ در خطر بیافتد. ■ نظر خوانندگان: ■ ترامپیسم و آینده مناسبات ایران و آمریکا امیر ممبینی مقاله ی ضمیمه در باره ترامپیسم و رابطه آمریکا با ایران، نوشته آقای هوشنگ امیر احمدی، بیش از دیگر تحیلهایی که من در نشریات ایرانی خواندم برایم جدی و در سطح سیاست حرفه ای به نظر آمده است. این نوشته با دوری گزیدن از احساسات رقیق و آتشین سیاسی و ایدئولوژیک، که یک ویژگی سیاست ورزان ایرانی است، موفق به عکسبرداری نسبتا دقیقی از افق هراس انگیز سیاست آمریکا و مناسبات آن با دیگر کشورها شده است. به خصوص توجه او به امکان احیاء کلونیالیسم خشن مبتنی بر تحمیلات زورمدارانه در چشم انداز سیاست آمریکا و قدرتهای جهانی مورد توجه من است، چیزی که هم اکنون در بخشی از جهان اعمال میشود. کاستی عمده این تحلیل مثل دیگر موارد مشابه عدم محاسبه وضعییت و نقش بحران زیستبوم در سیاست جهانی است. عناصر بحران زیتسبوم، تخریب هوا و آب و خاک، انفجار جمعیت در جهان، به هم خوردن توازن جمعیت انسانی و امکانات لازم زیستی برای آنها، عاملیت کاپیتالیسم و جامعه مصرف در بحران زیستبوم و جلوگیری آنها از مقابله با بحران، آغاز پایان ذخایر دریایی تغذیه انسان، به انتها رسیدن ظرفیت تولید کوشت و نان بیشتر، حرکت جهان به سوی تنازع بقاع و غیره در این مقاله بدون هرگونه اشاره ای مانده اند. مسأله همگرایی دو روند راست اقتصادی و راست زیستبومی نیز دیده نشده است. در رابطه با واکنش لازم از سوی طرف ایرانی، ضمن این که توصیه های آقای امیر احمدی مبنی بر استقبال از مذاکره را خیرخواهانه میدانم اما آنها را بسیار فرعی میدانم. زیر سؤال رفتن برجام توسط ترامپیستها، با این که آمریکا خود مبتکر آن بود، بار دیگر این مساله را روشن میکند که برنامه هسته ای ایران مسأله اصلی نیست. من همواره در مقالات تحلیلی خود نوشته ام که دوست نبودن ایران با آمریکا مسأله اصلی است. مادام که ایران در صف آرایی سیاسی جهانی شرقی و در مقابل آمریکا باشد ستیز و خطر ادامه خواهد داشت و مذاکرات و توافقها، علیرغم جنبه های مثبت بسیار، هرگز به آن ستیز نمیتوانند پایان دهند. آقایان روحانی و ظریف بلافاصله پس از توافق برجام اعلام کرده اند که برجام سر آغاز روند عادی سازی مناسبات ایران با دیگر کشورهای جهان باید باشد. آنها برای چشم کور هم روشن کردند که خود مدافع عادی کردن مناسبات با آمریکا و حتی اسرائیل هستند. متأسفانه کار بزرگ این آقایان پس از توافق زیر سؤال رفت و آقای خامنه ای آنقدر علیه آمریکا و دسیسه های آن تبلیغ کرد و تهدید کرد که برجام تبدیل شد به آش نخورده و دهان سوخته. نیروهای راست پرخاشگر در ایران برجام را با تبلیغات خود از سودآوری دور کردند. این همه به حساب نابود کردن منافع ملی و آرزوهای هشتاد میلیون ایرانی صورت گرفته است. تعدد مراکز قدرت و تبدیل ماجراجویی در سیاست خارجی به عنوان وسیله ای برای مشروع کردن کسب قدرت به هر قیمت و غارت کردن کل کشور به هر بهانه ایران را در خطرناکترین لحظه تاریخ معاصر خود قرار داده است. اگر مردم ایران با اعمال نظر خود حکومت را ناچار نکنند که مسئولیت بپذیرد و به سیاست ستیز خارجی برای سود داخلی پایان دهد کشور آنها به سوی شعله های سوزان کشانده خواهد شد. در این دوران ایرانگرائی و دفاع از ایران و مردم آن نه در جداسری و شورش علیه نظم های جهانی بلکه در شناخت واقعیت و محتوای این نظم ها و خنثی کردن خطر ناشی از آنها از طریق بحران زدایی در مناسبات ایران و قدرتهای جهانی است. برای همه ی پرستندگان ایدئولوژی، اعم از راست و چپ و میانه، باید روشن کرد که امروزه تنها سیاست در مفهوم حرفه ای و خلاص شده از زنجیر ایدئولوژی پرستی میتواند به نبرد با حوادث بپردازد. ایران همه امکانات را برای حل مشکلات خود دارد، اگر قربانی کردن ایران پیش پای ایدئولوژی های فرقه ای پایان یابد.

هدف پوتین تضعیف دموکراسی‌های غربی است

$
0
0
پوتین از تجریه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آموخته است که این جاذبه دموکراسی‌های مبتنی بر رفاه غرب بود که کمونیسم را شکست داد. عقب‌نشینی از ایده‌های دموکراسی لیبرال به ماشین تبلیغاتی روسیه اجازه می‌دهد که ادعای پیروزی کنند.۱۰ دسامبر سال ۲۰۱۶ روسیه، برای بخش بیشتر دوره بعد از فروپاشی شوروی، به عنوان یک پدیده خارج از محدوده در غرب تلقی شده بود که ناگزیر روزی به آن می پیوست. اما، به نظر می رسد بعد از رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، وانتخاب دونالد ترامپ در آمریکا برای ریاست جمهوری، روندی برعکس این انتظار در حال گسترش است: سبک سیاستی که بوسیله ولادیمیر پوتین به کار گزفته شده درحال گسترش دردنیای غرب است. از مدیترانه تا اقیانوس آرام، ولادیمیر پوتین،‌ رهبر روسیه به عنوان یک ناسیونالیست، پوپولیست و دیکتاتور، مورد ستایش قرار گرفته است. «رودریگو دوترته»، رئیس جمهور بی‌رحم فلیپین وی را قهرمان مورد علاقه خود می شناسد، دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا، رهبری پوتین را بهتر از رئیس جمهور کنونی آمریکا توصیف می‌کند. «بپه گریلو»‌ رهبر «جنبش پنج ستاره» ایتالیا در  کنار پوتین و در مقابل غرب قرار می‌گیرد، «ماتئو سالوینی» رهبر ضد مهاجر حزب لیگ شمال در ایتالیا، در سفری به مسکو در سال ۲۰۱۴، با شادمانی در توییتی نوشت: مهاجر غیرقانونی، افرادی که سر چهارراه‌ها شیشه‌های خودروها را پاک می‌کنند و یا چادر کولی‌ها  در مسکو وجود ندارد. در فرانسه مارین لوپن که جبهه ملی او از یک بانک روسی وام دریافت کرده، به اتحادیه اروپا و آمریکا می‌تازد که چرا نسبت به روسیه رفتار تهاجمی دارند. دیمیتری بیچف (Dimitar Bechev) نویسنده کتاب در حال انتشار «روسیه در بالکان» می‌گوید «پوتین رهبری فرقه‌ای را بر عهده دارد که همه اعضای آن فرقه، نسبت به غرب کینه می ورزند.» موقعیت پوتین در هیچ‌جا بالاتر از جایگاهی که در نزد جمعیت دست‌راستی آلت-رایت (Alt-Right) در آمریکا دارد نیست. «متیو هایمباخ» یکی از بنیان‌گذاران حزب کارگر [یک گروه آمریکایی که هدف آن حفظ برتری سفیدپوستان در غرب و مبارزه با «انحطاط ضد مسیحی» است]  به نیویورک تایمز می‌گوید: «روسیه بزرگ‌ترین الهام‌بخش ماست. من ولادیمیر پوتین را رهبر دنیای آزاد می‌دانم.» هایمباخ دعوت به احیاء دوباره «انترناسیونال کمونیستی» می‌کند که در سال ۱۹۱۹ با شرکت احزاب کمونیست از ۳۰ کشور جهان و زیر نظر لنین برپا شده بود. در دروه فعالیت  انترناسیونال کمونیستی یا «کمینترن» روسیه مرکز و رهبر انقلاب‌ها و شورش‌ها علیه نظم بین‌المللی بود. وقتی که استالین نوشت «شوروی مرکز آشکار جنبش‌های انقلابی شده است» این فقط یک تبلیغات نبود. کاترینا کلارک مورخ، در کتاب خود به نام «مسکو، روم چهارم» می‌نویسد؛ «مسکو آرزو می‌کرد که به عنوان مرکز تمدن نوین جهانی، روشنفکران غربی را جذب کند و مدعی بود که تنها وارث مشروع بزرگترین هنرمندان جهان است.» سرگی آیزنشتاین (Sergei Eisentein) فیلم‌ساز روس در ۱۹۳۳ نوشت: «به عنوان نظریه، مسکو کانون تجسم آینده‌ی سوسیالیستی تمام جهان است.» امروز ۲۵ سال پس از فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه باردیگر به عنوان یک سمبل برآمد می‌کند، منتهی این بار به عنوان سمبل یک نظم امپراتوری ناسیونالیستی. و درست مانند سال‌های ۱۹۳۰، انزوای روسیه، مانع از آن نمی‌شود که این کشور به جریان‌های پوپولیست جهانی و ضد نظم موجود، نزدیک شود. شرط‌بندی مسکو بر روی احزاب حاشیه‌ای دست‌راستی اکنون نتیجه داده و منجر به پیوستن این احزاب به جریانات اصلی در صحنه سیاست در کشورهای غربی شده است. روسیه با پمپاژ و انتشار اخبار دروغ و به‌شدت تبلیغاتی از طریق شبکه «روسیه امروز» (RT) و شبکه خبری اسپوتنیک و نیز از طریق هزاران اوباش اینترنتی اجیرشده و حملات سایبری علیه کشورهای غربی، و رخنه به سرورهای ایمیلی و انبوه مدارک سرقت شده، به تغذیه رسانه‌های خارجی به سود آقای ترامپ پرداخت. به گفته «برونو کال» رئیس اطلاعات داخلی آلمان, اتحادیه اروپا در کانون حملات سایبری ضداطلاعاتی روسیه قرار دارد. در این میان آلمان به دلیل انتخابات عمومی پاییز سال آینده بیش از کشورها در مرکز توجه روسیه قرار دارد. مقام‌های امنیتی فرانسه می‌گویند که گروه‌ها و افرادی که از سوی روسیه پشتیبانی می‌شوند ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده این کشور به اخلال دست بزنند. این فعالیت‌های روسیه، عملیات «اقدامات فعال» (Russia’s Active Measures) شوروی سابق را تداعی می‌کنند که هدف آن‌ها  اخلالگری در غرب و بی‌اعتبار کردن دموکراسی آن بود. آنتون شخوتسف (Anton Shekhovtsov) کارشناس جنبش‌های راست افراطی در اروپا می‌گوید کا‌گ‌ب، دستگاه امنیتی اتحاد شوروی سابق، نه تنها از احزاب کمونیست و گروه‌هایی مثل بریگادهای سرخ را پشتیبانی می‌کرد، بلکه از گروه‌های راست افراطی را نیز حمایت به عمل می‌آورد.  برخلاف سوسیالیست‌های سالهای ۱۹۳۰، کرملین و دوستانش نه با انگیزه‌ای ایدئولوزیک، بلکه با محرکی فرصت‌طلبانه به پیش می‌تازند(و در مورد روسیه به وسیله فساد). هدف اساسی آقای پوتین نه معرفی یک مدل آلترناتیو سیاسی، بلکه تضعیف دموکراسی غربی است که در حال حاضر تهدیدی برای موجودیت حکمرانی وی است. تجربه فروپاشی اتحاد شوروی که وی آن را تجریه کرد، به او آموخت که جذابیت دموکراسی‌های مبتنی بر رفاه غرب بود که کمونیسم را شکست داد. بنابراین عقب‌نشینی از ایده‌های دموکراسی لیبرال به ماشین تبلیغاتی روسیه علیه غرب، اعتبار خواهد بخشید. آقای پوتین در تایید ستایشگران خود مانند ماری لوپن، دونالد ترامپ و سایر سیاستمداران ملی‌گرا محتاطانه از تایید آنها خودداری می‌کند. وی خود را بزرگترین ملی‌گرا در روسیه می‌داند، اما ناسیونالیسمی که او مدافع آن است مبتنی بر هویت ملی نیست، بلکه یک ملی‌گرایی امپریالیستی است. روسیه در حدود ۲۰ میلیون  اقلیت مسلمان را در خود جای داده، که اعلام رسمی شونیسم دینی یا نژادی را خطرناک می‌سازد. الکساندر  ورخوفسکی، یک  کارشناس «ناسیونالیسم روسی»، متوجه شد در حالی که هواداران کرملین ناسیونالیسم ضدغربی را می‌پسندند و به آن دامن می‌زنند، اما گروه‌های مردمی و معمولی ملی‌گرایان افراطی در دخل روسیه را زیر فشار بی‌سابقه‌ای قرار می‌دهند. درماه آگوست دادگاهی در روسیه آلکساندر بلوف؛ رهبر جنبش زیرزمینی «ضد مهاجرین غیرقانونی»(د.پ.آی.ان) را به ۷٫۵ سال زندان محکوم کرد. شعار این جنبش «روسیه برای روس‌ها» است. ماه گذشته یک تظاهرات ملی‌گرایان ناگزیر به ماندن در محدوده‌ای معین از مسکو گردید و شماری  از شرکت‌کنندگان در آن دستگیر شدند. ورخوفسکی می‌نویسد، کرملین ملی‌گرایی قومی را با ناسیونالیسم دولتی نوع خود پاسخ می‌دهد؛ یکی بر پایه جنگ است و دیگری مبتنی بر موفقیت‌های دولت و نه هویت قومی. از نظر آقای پوتین ناسیونالیستها فقط باید بر گرد وقایع، شخصیت‌ها و ایده‌هایی که توسط کرملین افریده می‌شوند گرد آیند. رژیم از تظاهرات هم‌زمان خشونت‌آمیز رادیکالها و آشوبگران طرفدار فوتبال در سال ۲۰۱۰، و تظاهرات ادامه‌دار ضد پوتین که لیبرال‌ها و ملی‌گراها را دور خود گرد آورده بود، به هراس افتاد. در پاسخ، کرملین یک ملی‌گرایی حکومتی امپراتوری را عرضه کرد که خود را در الحاق شبه‌جزیره کریمه به روسیه و جنگ با اوکرایین به نمایش گذاشت. پوتین با چنین عملیاتی با موفقیت ملی‌گراهای روس را دو شقه کرد. بسیاری از آن‌ها دور این اقدام امپریالیستی گرد آمدند. بعضی از رادیکالها برای جنگ با اوکراین به دونباس (در شرق اوکراین) رفتند، و بعداً هم از سوریه سر درآوردند. این اقدامات روسیه در خارج، به آقای پوتین این امکان را فراهم ساخت که اعتراضات ملی‌گرایانه از هر نوع آن را به سمتی دور از حوزه کارگزاران فاسد اطراف خود کانالیزه کند. و هنوز، در حالی که آقای پوتین بر پتانسیل ملی‌گرایی عوام‌گرایانه برای بی‌اعتبار کردن دموکراسی در اروپا و آمریکا آگاهی دارد، ولی نیک می‌داند که این پدیده یک ماده خطرناک است. پیروزی آقای پوتین در غرب، ممکن است مایه الهام مخالفین او در روسیه باشد که وی را تبلور یک نظام فاسد می‌دانند. برگردان: ترک اوغلی

حجاریان: جمهوری‌خواهان با ما بهتر هستند

$
0
0
حجاریان: جمهوری‌خواهان با ما بهتر هستند، اهل معامله‌اند و کاری با حقوق بشر هم ندارند؛ چون جمهوری‌خواهان همیشه دوست دارند با کشورهای دیکتاتوری مانند عربستان سعودی کار کنند و کاری با ما ندارند، در دوره اوباما انگار موضوع برعکس شد، اوباما در زمینه حقوق بشر مشکل کمتری با ما داشت؛ اما ممکن است ترامپ با ما مشکل داشته باشد.تحلیل سعید حجاریان از پیروزی ترامپ سعید حجاریان درباره انتخابات آمریكا گفته است: «ترامپ کمتر از ۵۰ درصد مشارکت ۵۰ درصدی، یعنی سرجمع کمتر از ۲۵ درصد آرای مردم آمریکا را به دست آورده است. چون در رأی‌های مردمی خانم کلینتون نزدیک به سه ‌میلیون رأی بیشتر از ترامپ دارد؛ بنابراین میزان آرای ترامپ رقم بالایی نیست؛ اما سیستم دموکراسی آمریکایی به‌گونه‌ای است که یک فرد با این میزان آرا رئیس‌جمهوری می‌شود». او در گفت‌وگو با فرهاد فتحی درباره اینکه ترامپ چگونه توانست نزدیک به نیمی از آرای شرکت‌کنندگان در انتخابات و اکثریت آرای الکترال را از آنِ خود کند، گفته است: «ترامپ در این انتخابات روی چند موضوع دست گذاشت. یکی از این موارد موضوع «تغییر» بود، اینکه یک بوروکراسی جاافتاده‌ای در سیستم سیاسی آمریکا وجود دارد و قدرت بین طایفه کلینتون‌ها و بوش‌ها جابه‌جا می‌شود. ترامپ در این مسئله جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها را با یک چوب زد و اعلام کرد که من جزء این اشرافیت و اقلیت سیاسی آمریکا نیستم و می‌خواهم مردم را دریابم؛ مردمی که فقیرتر هستند و از سیاست‌ورزان تابه‌حال هیچ خیری ندیده‌اند». حجاریان سهم آرای ۲۵ درصدی ترامپ از مردم آمریكا را نشانه پوپولیسم دانسته و گفته است: «پوپولیسم در کمتر از یک‌چهارم مردم آمریکا نفوذ کرده است. در ثانی، نهادهای مدنی در آمریکا قوی هستند. پوپولیسم در جوامعی رشد پیدا می‌کند که نهادهای مدنی ضعیف باشند و به‌نوعی ما با جامعه توده‌وار روبه‌رو هستیم؛ بنابراین در آمریکا همان‌گونه که در اعتراضات بعد از انتخاب ترامپ هم دیدیم، جامعه مدنی اجازه نخواهد داد او هر کاری که دلش خواست، انجام دهد و از طرف دیگر این حزب جمهوری‌خواه و سیستم سیاسی آمریکا است که اجازه ماجراجویی بیش‌‌ازحد را به ترامپ نمی‌دهند». حجاریان با اشاره به اینكه انتخابات آمریکا همیشه تا حدود زیادی تحت‌ تأثیر رسانه‌ها بوده، گفته است: «مسئله اینجا است که این نظرسنجی‌ها در شهرهای بزرگ صورت گرفته بود و کسانی که نظر دادند، از شهرهای بزرگ و قشرهایی بودند که معمولا همیشه جزء جامعه آماری هستند؛ اما این بار با شعارهایی که ترامپ داد، گروه‌هایی در انتخابات شرکت کردند که معمولا جزء نظرسنجی‌ها و جامعه آماری نبودند. این‌گونه شد که مشت نمونه خروار نشد؛ بنابراین به نظر می‌رسد که روش‌های آماری این شرکت‌ها و شبکه‌های تلویزیونی این بار به‌خوبی جواب نداد. باید این رسانه‌ها به دنبال روش‌های آماری جدید باشند. مسئله دیگر هم این است که این نظام رسانه‌ای در این انتخابات با ترامپ نبود. نه رسانه‌ها و مطبوعات و شبکه‌های رسمی تلویزیونی با ترامپ بودند، نه هالیوود دوست داشت ترامپ رئیس‌جمهوری شود. فعالیت طرفداران ترامپ در شبکه‌های مجازی مانند فیس‌بوک بود که این شبکه‌ها هم در اختیار مردم عادی است و جامعه آماری دقیقی را عرضه نمی‌کنند. البته این نظرسنجی‌ها از یک منظر درست بود. همه نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که کلینتون با فاصله کمی از ترامپ پیش است که با شمارش کامل آرا این‌گونه هم شد و رأی‌های مردمی خانم کلینتون بین دو تا سه میلیون از ترامپ پیشی گرفت. ترامپ در رأی‌های الکترال پیروز شد که نظرسنجی‌ها آن را نشان نمی‌داد؛ پس نظرسنجی‌ها به یک معنا درست بود؛ اما چون سیستم رأی‌گیری در آمریکا با سیستم نظرسنجی متفاوت است، نتیجه درست از آب درنیامد». او در پاسخ به این سؤال كه چه شباهتی بین انتخابات سال ۸۴ ایران و آمریكا وجود دارد، هم گفته است: «به نظر من این دو انتخابات را نمی‌توان با یکدیگر ‌مقایسه كرد. شاید بتوان از نظر پوپولیستی و ضدنظام مستقربودن، این دو انتخابات را با هم مقایسه کرد. همیشه شعار تغییر رأی می‌آورد و این مسئله کاری به چپ و راست ندارد. هرکسی شعار تغییر دهد، رأی می‌آورد؛ چه اوباما باشد، چه ترامپ؛ اما مسئله اینجا است که این شعارها دست‌نیافتنی و وعده‌های سر خرمن است. در آمریکا هم بالاخره مکزیکی‌هایی هستند که بدون جواز کار می‌کنند و بحث داعش و خطر مسلمانان مطرح است؛ بااینکه داعش فعالیتی آنچنانی در آمریکا نداشته است؛ اما با تبلیغات داعش را با مسلمانان مساوی کردند و گفتند مسلمان یعنی بن‌لادن و بغدادی. درحال حاضر ازاین‌نظر مسلمانان در آمریکا تحت‌ فشار هستند. به‌تازگی کلیپی می‌دیدم که در آن‌ یک زن آمریکایی به یک زن آشوری خاورمیانه‌ای می‌گفت که شما باید از آمریکا بروید، شما خاورمیانه‌ای هستید؛ یعنی درحال‌حاضر این وضعیت نه‌تنها به مسلمانان، بلکه به خاورمیانه‌ای‌ها با هر دین و مذهبی تسری پیدا کرده است». حجاریان مقایسه‌ای هم میان دوران بوش پسر و اوباما و احمدی‌نژاد و روحانی انجام داده و از آمدن ترامپ نتیجه گرفته كه ممكن است دوباره در ایران یك پوپولیست روی كار بیاید. او گفته است: «بوش با عملکرد بدی که در دوران ریاست‌جمهوری خود داشت، مشکلات زیادی را برای آمریکا به وجود آورد؛ به‌طوری‌که بعد از او اوباما هم نتوانست در هشت سال شرایط را به وضعیت سابق برگرداند. اوباما کارهای زیادی در آمریکا کرد؛ اما درمجموع توقعی که ایجاد کرده بود، برآورده نشد. در واقع ترامپ سوار بر ناتوانی اقتصادی اوباما شد و با شعارهایی که داد، توانست به کاخ سفید راه یابد. در ایران نیز درحال‌حاضر مشکل روحانی همین است؛ یعنی احمدی‌نژاد در دوران هشت‌ساله خود کاری کرد که روحانی در چهار سال اول خود به‌طور كامل مشغول آواربرداری بوده و نتوانسته است کاری آن‌چنانی در اقتصاد انجام دهد؛ به‌همین‌خاطر مردم هم از این وضعیت ناراضی هستند و معتقدند که روحانی کاری نکرده است. در چنین شرایطی است که یک فرد پوپولیست با سوارشدن بر موج نارضایتی مردم می‌تواند مثلا با وعده‌ای مانند چندبرابرکردن یارانه‌ها نظر مردم را به خود جلب کند. نمی‌گویند که مشکل کار و ریشه همه این خرابی‌ها به دوران همان شعارهای پوپولیستی برمی‌گردد. متأسفانه توده مردم این مسائل را به دلایل مختلف نمی‌توانند درک کنند، مردم این را می‌بینند که روحانی قول داده بود با برجام مشکلات اقتصادی کشور حل شود؛ اما در عمل این اتفاق رخ نداده، چرا روحانی نتوانسته است به برخی از وعدهایش عمل کند؟ چون آوارهای ناشی از خرابی زیاد بوده و این آواربرداری بیش از آن چیزی که فکرش می‌شد زمان برده است». ریاست‌جمهوری ترامپ یک نوع سلطانیسم آمریکایی است حجاریان با اشاره به اینكه ترامپ یک‌سری کارهای عجیب‌وغریب می‌کند، گفته است: «من نام آن را «سلطانیسم آمریکایی» می‌گذارم. ترامپ فردی است که همراه خانواده خود به سبک حرم‌سراهای دوران قاجار ما در کاخش می‌نشیند و ‌مانند سلاطین، افراد را به حضور می‌پذیرد و پست‌ها را برمبنای تقرب تقسیم می‌کند؛ این مدل، مدل سلطانی است. این فرد برای خودش در سراسر دنیا کاخ دارد و روزها و فصل‌های مختلف سال را در تفرج‌گاه‌های مختلف سپری می‌کند و ییلاق -قشلاق دارد و انگار شاه است (خنده). این سلطانیسم در آمریکا خیلی عجیب است و جای بحث زیادی دارد؛ بنابراین این سلطانیسم در مقابل جامعه مدنی آمریکا قرار می‌گیرد و به نظر من چالش آینده جامعه مدنی و سیستم سیاسی آمریکا با ترامپ این موضوع خواهد بود». او درباره رابطه ایران و آمریكا در عصر ترامپ هم معتقد است: «جمهوری‌خواهان با ما بهتر هستند، اهل معامله‌اند و کاری با حقوق بشر هم ندارند؛ چون جمهوری‌خواهان همیشه دوست دارند با کشورهای دیکتاتوری مانند عربستان سعودی کار کنند و کاری با ما ندارند، در دوره اوباما انگار موضوع برعکس شد، اوباما در زمینه حقوق بشر مشکل کمتری با ما داشت؛ اما ممکن است ترامپ با ما مشکل داشته باشد، به‌ویژه با وجود لابی آیپک که بیشتر در جمهوری‌خواهان نفوذ دارند ممکن است ایران را حتی در زمینه حقوق بشر زیر ‌فشار قرار دهد. شما ببینید فیدل کاسترو از دنیا می‌رود و ترامپ می‌گوید، دیکتاتور بی‌رحم مرد؛ اما اوباما مرگ کاسترو را تسلیت گفت و محترمانه‌تر برخورد کرد. این رفتار ترامپ می‌تواند برای ما هم نشانه باشد؛ بنابراین من معتقدم ترامپ با ما مشکل خواهد داشت و در مقابل ما هم با او بیشتر از اوباما دچار تنش می‌شویم». حجاریان گفته است: «مقامات ایران تهدید کردند در صورت تمدید تحریم‌ها ما هم ‌بسته‌های موردنظر خودمان را داریم و عکس‌العمل نشان خواهیم داد؛ اما نگفتند این واکنش به برجام مرتبط خواهد بود، در این مسئله باید دقت شود؛ به نظر من عکس‌العمل ایران در راستای برهم‌زدن برجام نخواهد بود ایران در زمینه‌های دیگر واکنش خواهد داشت».

«خوب است که جهان از آمریکای ترامپ می‌ترسد»

$
0
0
«در هشت سال گذشته باراک اوباما نشان داد که وقتی بزرگترین قدرت جهان از ایجاد ترس پرهیز می‌کند، می‌کوشد با دشمنان از در مصالحه در بیاید، هم‌پیمانان را در تمام تصمیم گیری‌ها دخالت می‌دهد، و از تعهد نظامی آمریکا می‌کاهد چه اتفاقی می‌افتد. طبیعتا اوباما در پایتخت‌های اروپایی مورد تشویق قرار می‌گیرد و جایزه صلح نوبل دریافت می‌کند اما در ژئوپولتیک جهان واقعی، نتایج فاجعه‌بار است.»یادداشتی از مارک مویر در نیویورک تایمز صدای آمریکا بعضی رسانه‌ها مکالمه تلفنی دونالد ترامپ با رییس جمهوری تایوان را دربردارنده خطر یک جنگ سرد بین آمریکا و چین با پیامدهای فاجعه‌بار اقتصادی و امنیتی توصیف کردند. وحشت موجود تاییدی است بر گفتمان غالب در رسانه‌ها در ماه‌های اخیر مبنی بر ترس رهبران جهان از دونالد ترامپ. ترامپ با شعار «نخست آمریکا» وعده توسعه ارتش ایالات متحده و سخنان آتشین‌اش ترسی واقعی را موجب شده است. دولت ترامپ می‌تواند از این ترس به نفع آمریکا بهره ببرد. در هشت سال گذشته باراک اوباما نشان داد که وقتی بزرگترین قدرت جهان از ایجاد ترس پرهیز می‌کند، می‌کوشد با دشمنان از در مصالحه در بیاید، همپیمانان را در تمام تصمیم گیری‌ها دخالت می‌دهد، و از تعهد نظامی آمریکا می‌کاهد چه اتفاقی می‌افتد. طبیعتا اوباما در پایتخت‌های اروپایی مورد تشویق قرار می‌گیرد و جایزه صلح نوبل دریافت می‌کند اما در ژئوپولتیک جهان واقعی نتایج فاجعه بار است. زیر پا گذاشتن خط قرمز در سوریه باعث شد روسیه و چین نهایت بهره را ببرند. وعده اوباما به پایان جنگ در عراق و افغانستان متحدان آمریکا در بغداد و کابل را تضعیف و ایران و پاکستان را جسورتر کرد. لیندن جانسون، رییس جمهوری پیشین آمریکا، کوشید برای پرهیز از یک جنگ بزرگ در ویتنام نسبت به ویتنام شمالی خویشتنداری نشان دهد واکنش‌هانوی اعزام نیرو به ویتنام جنوبی بود. ریچارد نیکسون بر مبنای «تئوری مرد دیوانه» ترس از آمریکا را در جهان احیاء کرد. در دوره جیمی کارتر از بین رفتن این ترس از آمریکا باعث سقوط کشورها در دامان کمونیسم و اشغال سفارت آمریکا در تهران به دست افراطیون ضد آمریکایی شد. موضع ملی گرایانه رونالد ریگان در سیاست خارجی زانو زدن اتحاد جماهیر شوروی در مقابل ایالات متحده را در پی داشت. به نظر می‌رسد دولت بعدی آمریکا آماده است که ایالات متحده به آن دوره خود بازگردد. آمریکایی‌ها و متحدان آمریکا باید آسوده خاطر باشند. دشمنان آمریکا حق دارند بترسند.

زنان راهبر مترو نمی‌شوند چون کرامت دارند!

$
0
0
زنان راهبر مترو نمی‌شوند چون کرامت دارند!يكشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ مهر مدیرعامل شرکت بهره‌برداری متروی تهران گفت: در برخی از کشورها خانم‌ها به عنوان راهبر استفاده می‌شود، اما تاکید ما این است که با توجه به کرامت زنان، از راهبر خانم استفاده نکنیم. محمد احمدی‌ بافنده افزود: ما در کشور ۴۰ میلیون نیروی کار داریم و چهار میلیون دانشجو. این پتانسیل بسیار مناسبی است برای توجه به نیروهای داخلی با استفاده از ظرفیت‌های خودمان. او اضافه کرد: ما به دنبال این نیستیم که بگوییم هیچ وابستگی به کشورهای دیگران نمی‌خواهیم، قطعا دنیای امروز، دنیای ارتباطات است، اما تاکید ما در تولید داخلی، استفاده از ظرفیت‌های داخلی و بومی‌سازی است.

اسیدپاشی به ۳ عضو خانواده دراهواز

$
0
0
اسیدپاشی به ۳ عضو خانواده دراهوازيكشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ عصر ایران سه عضو یک خانواده در اهواز مورد اسید پاشی قرار گرفتند و پدر خانواده به دلیل وخیم بودن وضعیت جسمانی در بیمارستان سوانح و سوختگی آیت الله طالقانی اهواز بستری است. رئیس بیمارستان سوانح و سوختگی آیت الله طالقانی اهواز درباره مصدومی که به دلیل اسید پاشی دچار سوختگی شده گفت: سه مصدوم عصر ۱۶ آذر بر اثر سوختگی با اسید به این بیمارستان مراجعه کردند که یک مرد ۳۸ ساله با ۳۸ درصد سوختگی در صورت و قسمت فوقانی بدن یکی از مصدومان بود و بلافاصله بستری و توسط جراح پلاستیک، عمومی، متخصص چشم، پوست، عفونی ویزیت شد.

۲۰۰هزار زندانی بیمه می‌شوند

$
0
0
۲۰۰هزار زندانی بیمه می‌شوند يكشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ مهر دستیار ویژه رئیس‌جمهور از انجام مذاکرات با نهادهای مختلف برای بیمه شدن ۲۰۰هزار زندانی خبر داد.الهام امین زاده درباره احقاق حقوق شهروندی زندانیان گفت: یکی از این حقوق برخورداری از حق بیمه است که درباره احقاق این حق، تلاش‌هایی در حال انجام است. او از مذاکره با وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی خبر داد و افزود: با شخص دکتر ربیعی در رابطه با بیمه شدن زندانیان مذاکرات متعددی داشتم و قرار شد در صورت تامین منابع مالی، طرح بیمه شدن زندانیان اجرا شود.

احضار سفیر انگلیس به وزارت خارجه

$
0
0
احضار سفیر انگلیس به وزارت خارجهيكشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ سخنگوی وزارت امورخارجه کشورمان از احضار سفیر انگلیس به وزارت خارجه در پی اظهارات مداخله جویانه «ترزا می» نخست وزیر انگلیس در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس، خبر داد. بهرام قاسمی گفت: مراتب اعتراض شدید دولت ایران به اظهارات نسجیده نخست وزیر انگلیس، توسط معاون مدیر کل غرب اروپا به وی ابلاغ شد. وی ادامه داد: در این دیدار خطاب به سفیر انگلیس تاکید شد: این اقدامات در تناقض با توسعه روابط اعلامی بوده و بیش از پیش باعث ایجاد خدشه در روابط دو کشور می‌شود. سخنگوی وزارت امورخارجه همچنین اظهارداشت: دراین دیدارخطاب به سفیرانگلیس گفته شد سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی ایران بر برقراری صلح، ثبات و امنیت و با محوریت مبارزه با تروریسم شکل گرفته است، درحالی که سیاست برخی از کشورهای منطقه در حمایت از تروریسم روشن است و این واقعیت از چشم مسئولان بریتانیا و نخست وزیر شما نادیده گرفته شده و این امر جای تاسف و تعجب بسیار دارد.
Viewing all 37569 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>